English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
wind shadow منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
Other Matches
cuddy پناهگاه کوچک مسقف در قایق
diver's flag پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
case mate پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
standing راکد
still راکد
dullest راکد
slack water اب راکد
inert راکد
racquetball racket راکد
latent راکد
stagnant راکد
stiller راکد
dulls راکد
merest اب راکد
mere اب راکد
non moving water اب راکد
resting راکد
dull راکد
amort راکد
dulled راکد
dulling راکد
stills راکد
stillest راکد
duller راکد
idle deposit سپرده راکد
dead file پرونده راکد
dead air هوای راکد
stagnated راکد شدن
morgue بایگانی راکد
dead space فضای راکد
dead records بایگانی راکد
idle money پول راکد
records depository بایگانی راکد
morgues بایگانی راکد
stagnates راکد شدن
stiller راکد همیشه
stillest راکد همیشه
stills راکد همیشه
stagnating راکد شدن
still راکد همیشه
stagnate راکد شدن
liquid capital سرمایه راکد
statgnate راکد شدن
semiarid نسبتا کم اب
relatively نسبتا"
comparatively نسبتا
rather نسبتا
wettish نسبتا تر
sort of نسبتا
the market is dull بازار راکد است
liquidity perference فهرست پول راکد
lentic وابسته به ابهای راکد
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
widish نسبتا وسیع
goodish نسبتا خوب
darkish نسبتا تاریک
poorish نسبتا فقیر
prettyish نسبتا زیبا
considerably نسبتا"زیاد
poorish نسبتا ضعیف
thinnish نسبتا لاغر
lightish نسبتا روشن
lightish نسبتا سبک
modest معتدل نسبتا کم
biggish نسبتا بزرگ
largish نسبتا بزرگ
slowish نسبتا کند
youngish نسبتا جوان
nowhere near نسبتا دور
oldish نسبتا پیر
stiffish نسبتا سخت
strongish نسبتا قوی
subaquatic نسبتا ابزی ا
somedeal اندکی نسبتا
tallish نسبتا بلند
hypothermal نسبتا گرم
thickish نسبتا ضخیم
smallish نسبتا کوچک
andante نسبتا ملایم
thickly نسبتا ضخیم
yellowy نسبتا زرد
coolish نسبتا خنک
andante نسبتا اهسته
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
lentic زیست کننده در ابهای راکد
stagnicolous زندگی کننده دراب راکد
fairest نسبتا خوب متوسط
partly نسبتا دریک جزء
flattish نسبتا خنک یابیمزه
fairs نسبتا خوب متوسط
fairer نسبتا خوب متوسط
fair نسبتا خوب متوسط
sweetish چیز نسبتا شیرین
heavy-set چهارشانه و نسبتا چاق
enough باندازهء کافی نسبتا
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
good معتبر موجه نسبتا" زیاد
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
orthocephalic دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
clothesline ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gallinipper حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
gambusia ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
refuge پناهگاه
harbour پناهگاه
resort پناهگاه
resorts پناهگاه
harbors پناهگاه
howf پناهگاه
harboured پناهگاه
harbored پناهگاه
harbours پناهگاه
sanctury پناهگاه
haven پناهگاه
covert پناهگاه
harbouring پناهگاه
resorted پناهگاه
refuges پناهگاه
asylums پناهگاه
asylum پناهگاه
ambushing پناهگاه
ambushes پناهگاه
ambushed پناهگاه
ambush پناهگاه
howff پناهگاه
harborage پناهگاه
harbor پناهگاه
shelter پناهگاه
sheltered پناهگاه
sheltering پناهگاه
harboring پناهگاه
shelters پناهگاه
haven ofrest پناهگاه
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
anthracite زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic <adj.> انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
pup tent چادر پناهگاه
awning پناه پناهگاه
case mate پناهگاه توپ
casemate پناهگاه توپ
emergency shelter پناهگاه اضطراری
burrows نقب پناهگاه
alee پناهگاه کشتی
light shelter پناهگاه سبک
hovel پناهگاه خیمه
burrowing نقب پناهگاه
burrow نقب پناهگاه
burrowed نقب پناهگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com