Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
English
Persian
paddock
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
Other Matches
paddocks
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock
منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
shave down
کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
weigh-in
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh-ins
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
weigh in
وزن کردن سوارکار و زین ویراق پس ازمسابقه وزن کشی
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
tech inspection
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
hotwalker
متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
cooler
پتوی سبک اسب برای بعد ازمسابقه
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace reservation
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
to cut out
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
skid row
<idiom>
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
white flag
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
confect
اماده کردن
supplying
اماده کردن
harnessing
اماده کردن
harness
اماده کردن
drafted
اماده کردن
accommodates
اماده کردن
accommodated
اماده کردن
unlimber
اماده کردن
draft
اماده کردن
get ready
اماده کردن
drafts
اماده کردن
make ready
اماده کردن
supply
اماده کردن
to string up
اماده کردن
setting up
اماده کردن
sets
اماده کردن
harnessed
اماده کردن
prepares
اماده کردن
to pickle a rod for
اماده کردن
set
اماده کردن
pre treatment
اماده کردن
primed
اماده کردن
prime
اماده کردن
readies
اماده کردن
readied
اماده کردن
preparing
اماده کردن
primes
اماده کردن
readying
اماده کردن
belay
اماده کردن
supplied
اماده کردن
preparation
اماده کردن
provides
اماده کردن
ready
اماده کردن
preparations
اماده کردن
provide
اماده کردن
prepare
اماده کردن
outfit
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
to take a stroll
گردش کردن
revolved
گردش کردن
promenades
گردش کردن
roams
گردش کردن
roam
گردش کردن
roaming
گردش کردن
roamed
گردش کردن
to make an excursion
گردش کردن
revolve
گردش کردن
perambulated
گردش کردن در
circulate
گردش کردن
circulated
گردش کردن
to be in a whirl
گردش کردن
perambulates
گردش کردن در
perambulate
گردش کردن در
take a walk
گردش کردن
perambulating
گردش کردن در
gander
: گردش کردن
to go for a stroll
گردش کردن
revolves
گردش کردن
roves
گردش کردن
roved
گردش کردن
rove
گردش کردن
circulates
گردش کردن
ganders
: گردش کردن
itinerate
گردش کردن
promenade
گردش کردن
excurse
گردش کردن
to fit with
اماده کردن برای
train
اماده کردن اسب
fitting out
اماده کردن ناو
forespeak
قبلا اماده کردن
forearm
قبلا اماده کردن
forearms
قبلا اماده کردن
geared
کردن اماده کارکردن
trains
اماده کردن اسب
gear
کردن اماده کارکردن
do up
اماده استفاده کردن
trained
اماده کردن اسب
set up
اماده تیراندازی کردن
gears
کردن اماده کارکردن
knock-ups
سردستی اماده کردن
knock-up
سردستی اماده کردن
knock up
سردستی اماده کردن
to take a walk
گردش کردن یا رفتن
spot
کشف کردن اماده پرداخت
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
snow farming
اماده کردن پیست اسکی
spots
کشف کردن اماده پرداخت
to study up
خود را اماده امتحانات کردن
make ready
اماده شدن حاضر کردن
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
get ready
اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
transit area
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to wind up
کوک کردن اماده کردن گلوله
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
to gather up
جمع اوری کردن اماده کردن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
walked
گردش کردن پیاده رفتن
walk
گردش کردن پیاده رفتن
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
movement
گردش جابجا کردن تحرک
walks
گردش کردن پیاده رفتن
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
sectors
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
zone of fire
منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector
منطقه عمل منطقه مسئولیت
remoter
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
marshaled
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit
اماده چاپ کردن تغییر دادن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
marshals
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshal
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
to go places
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
constitutionalize
برای بهداشت مزاج گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
mountee
اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
aircraft arresting reset unit
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
arm
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
infiltrated
نفوذ کردن در منطقه
area monitoring
مراقبت کردن از منطقه
infiltrates
نفوذ کردن در منطقه
illuminate
روشن کردن منطقه
illuminating
روشن کردن منطقه
illuminates
روشن کردن منطقه
infiltrate
نفوذ کردن در منطقه
infiltrating
نفوذ کردن در منطقه
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
sketched
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketch
پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com