English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (8 milliseconds)
English Persian
formal logic منطق رمزی
symbolic logic منطق رمزی
Other Matches
authentication code سیستم نشانی رمزی معرفهای رمزی
propositional calculus منطق گزاره ای [ریاضی] [منطق]
organum کتاب منطق منطق ارسطو
codress نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
formal logic منطق صوری [منطق]
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
logistic منطق نمادی مربوط به منطق نمادی
rationale منطق
reason منطق
novum organum منطق
reasons منطق
inept بی منطق
logic منطق
allegorical رمزی
cryptic رمزی
figurative رمزی
mystic رمزی
coded رمزی
emblematic رمزی
mystics رمزی
backstairs رمزی
allusive رمزی
allegoric رمزی
occult رمزی
enigmatical رمزی
encoded رمزی
in petto رمزی
monogrammatic رمزی
furtive رمزی
emblematical رمزی
runic رمزی
symbolically رمزی
symbolic رمزی
cryptically رمزی
fluid logic منطق سیلانی
formal logic منطق مجرد
to chop logic منطق بافتن
threshold logic منطق استانهای
afortiori با منطق محکمتر
affective logic منطق عاطفی
formal logic منطق صوری
transistor transistor logic منطق TTL
two level logic منطق دوسطحی
cryptologic منطق رمز
current mode logic منطق جریانی
control logic منطق کنترل
computer logic منطق کامپیوتر
dialectician منطق دان
dialectics منطق جدلی
double rail logic منطق دو خطی
logic منطق ریاضی
canonic منطق اپیکوری
boolean logic منطق بولی
formmal logic منطق صوری
fuzzy logic منطق نامعلوم
shared resource منطق اشتراکی
n level logic منطق N سطحی
shared logic منطق اشتراک
negative logic منطق منفی
sequential logic منطق ترتیبی
frame منطق اسکلت
logician منطق دان
novum organum منطق بیکن
logicians منطق دان
propositional logic منطق گزارهای
positive logic منطق مثبت
proposition گزاره [منطق]
single rail logic منطق تک خطی
structural logic منطق ساختی
logical empiricism منطق عملی
mathematical logic منطق ریاضی
symbolic logic منطق سمبلیک
logical positivism منطق عملی
nonsense خارج از منطق
symbolic logic منطق نمادی
illogic خلاف منطق
code رمزی کردن
puzzle lock قفل رمزی
mystic participation اشتراک رمزی
mystic sense معنی رمزی
cryptograph نوشته رمزی
esoteric رمزی درونی
code words کلمات رمزی
watchword کلمه رمزی
watchwords کلمه رمزی
encode رمزی کردن
undercover رمزی جاسوس
encoded رمزی شده
code word کلمات رمزی
figurative رمزی کنایهای
mystifies رمزی کردن
symbolically رمزی اشاری
mystifying رمزی کردن
symbolic رمزی اشاری
mystify رمزی کردن
mystified رمزی کردن
formula قاعده رمزی
occult سری رمزی
encodes رمزی کردن
coded character دخشه رمزی
formulas قاعده رمزی
formulae قاعده رمزی
codification رمزی کردن
cryptocorrespondence مکاتبات رمزی
cryptogram نوشته رمزی
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
inference rule قواعد استنتاج [منطق]
logistic محاسبهای علم منطق
dialectically مطابق قواعد منطق
well advised ازروی عقل و منطق
dialectician پیرو منطق استدلالی
reactionaries مخالفت گرای بی منطق
reactionary مخالفت گرای بی منطق
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
dialectology علم منطق جدلی
arithmetically منطق قاعده حساب
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
tokens معجزه علامت رمزی
cryptanalysis کشف نوشته رمزی
semeiotic مکتب علائم رمزی
semiotic مکتب علائم رمزی
phase encoded رمزی شده با فاز
token معجزه علامت رمزی
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
cypher حروف یامهر رمزی
coded decimal رقم دهدهی رمزی
mystically بطور رمزی یا استعماری
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
rule of inference, قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
To be amenable to reason . اهل منطق ودلیل بودن
denying the consequent نفی تالی [منطق] [ریاضی]
transformation rule قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
modus tollendo tollens نفی تالی [منطق] [ریاضی]
cryptorelated informations اطلاعات مربوط به مکاتبات رمزی
token کلمه رمزی علامت مشخصه
numerology مبحث معانی رمزی اعداد
tokens کلمه رمزی علامت مشخصه
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
to crack a code رمزی [گاوصندوق یا رایانه] را شکندن
cryptanalyze نوشته رمزی را کشف کردن
sigil علامت نجومی علائم رمزی
propositional calculus حساب گزاره ها [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
alethiology قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
propositional calculus حساب گزاره ای [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
symbology مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
formulation دستور سازی تبدیل به قاعده رمزی
symbolism نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
ciphers فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
cyphers فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
cipher فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
pressmark حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
open code سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
typographies فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
typography فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
plato منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
scholastically موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
dtl Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
spelling group حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
codress procedure روش ذکر گیرندگان به صورت رمزی روش رمز کردن کلیه پیام
if and only if اگر و تنها اگر [ریاضی] [منطق] [کامپیوتر]
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
codify رمزی کردن تدوین کردن
codifying رمزی کردن تدوین کردن
codifies رمزی کردن تدوین کردن
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com