English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (7 milliseconds)
English Persian
I thought so. منم همینطور فکر کردم.
Other Matches
What have I done to offend you? من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
as such همینطور
at that همینطور
and so on همینطور
like wise همینطور هم
me too ! من هم همینطور !
in like manner همینطور
that is about the size of it همینطور است
so چندان همینطور
also همینطور بعلاوه
You too ? شماهم همینطور ؟
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
I was keeping my fingers crossed . خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
Their eyes met. آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
I see. صحیح ( آها درست است. بله همینطور است )
It slipped my mind. آن را فراموش کردم.
I am freezing ( to death) . از سرمایخ کردم
iwas late دیر کردم
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
i knocked at the door دق الباب کردم
i hid my self را پنهان کردم
i asked him a question پرسشی از او کردم
the trusty is that i forgot it فراموش کردم
I am late. من دیر کردم.
eureka >من کشف کردم <
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . هر چه سعی کردم نشد
i am through with my work ازکارفراغت پیدا کردم
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
I invited her to lunch . I stood her a lunch . ناهار مهمانش کردم
i did that of my own free will این کار را کردم
What have I done to offend you? من چطور تو را ناراحت کردم؟
i made him go او را وادار کردم برود
i made him go او راوادار به رفتن کردم
i had a quiet read فرصت پیدا کردم
i forgot all about it به کلی فراموش کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i was too indulgent to him زیاد به او گذشت کردم
i managed to do it ان کار را درست کردم
I stayed up reading until midnight. تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
I sent him packing. دست به سرش کردم. [اصطلاح]
If I find the time . اگر وقت کنم ( کردم )
i repaid his kindress in kind مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i saw him off the premises کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
the trusty is that i forgot it حقیقا امراینست که فراموش کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
Since I left school. ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
I was a fool ( naïve enough) to believe her . من را بگه که حرفهایش را باور کردم
i did my best منتهای کوشش خود را کردم
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
i am & out پنج لیره اشتباه حساب کردم
i did it for show برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i waved him nearer با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i did it only for your sake تنها به خاطرشما این کار را کردم
i made him my proxy او رااز جانب خود وکیل کردم
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I reckoned him as my friend. اورا دوست خود حساب می کردم
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
i gave up the idea ازان خیال صرف نظر کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
Upon reflection , I realized that … دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I found a hair in the soup . توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I stand corrected. من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I shared out the money among four persons. پول را بین چهار نفر قسمت کردم
Did I say anything different? مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I played every trick in the book . هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I stamped on the spider . عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
The news shocked me. این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
i lost my a دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
i thought of you جای شما را خالی کردم همواره فکر شما را میکردم
i attmpted to sing کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com