English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (5 milliseconds)
English Persian
i reck not of danger من باکی از خطر ندارم
Other Matches
i have no knowledge of it هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance در یاد ندارم بخاطر ندارم
intrepidity بی باکی
audacity بی باکی
hardihood بی باکی
fearlessness بی باکی
dauntlessness بی باکی
audaciousness بی باکی
boldness بی باکی
recklessness بی باکی
boldness گستاخی بی باکی
fast and loose ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
i have nothing ندارم
I am dead broke . I am penniless. یک غاز هم ندارم
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
Are there any letters for me? من نامه ای ندارم؟
Are there any messages for me? من پیغامی ندارم؟
i dont meant it مقصودی ندارم
i have no objection to that به ان اعتراضی ندارم
i cannot bear him حوصله او را ندارم
i am not in حالش را ندارم
i am not a with him با او اشنایی ندارم
I'm fine with it. <idiom> من باهاش مشکلی ندارم.
I'm not worth it. من ارزش اونو ندارم.
I have nothing against you . با شما مخالفتی ندارم
I have nothing to do with politics. کاری به سیاست ندارم
I cant do any crystal – gazing . علم غیب که ندارم
No offence! قصد اهانت ندارم!
No harm meant! قصد اهانت ندارم!
I'm up to my ears <idiom> فرصت سر خاراندن ندارم
I have no small change. من پول خرد ندارم.
My pain has gone. دیگر درد ندارم.
I don't like this. من این را دوست ندارم.
I have nothing to do with him . با اوسر وکاری ندارم
i have no work today امروز کاری ندارم
i am reluctant to go میل ندارم بروم
I am sore at her. Iam bitter about her. ازاودل خوشی ندارم
i do not have the courage جرات انرا ندارم
i do not feel like working کار کردن ندارم
i am out of p with it دیگرحوصله انرا ندارم
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
I am not in the mood. حال وحوصله ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed. تردیدی ندارم که موفق می شوید
I cant take (stand) it any longer. بیش از این تاب ندارم
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
i have nothing else هیچ چیز دیگر ندارم
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
I don't have it in my power to help you. من توانایی کمک به شما را ندارم.
That is fine by me if you agree. اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday . شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I dont wish ( want ) to malign anyone . میل ندارم بد کسی را بگویم
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
I am minding my own business. کاری بکار کسی ندارم
I dislike dull colors . رنگهای مات را دوست ندارم
She is not concerned with all that . با این کارها کاری ندارم
I havent heard of her for a long time. مدتها است از او خبری ندارم
I have nothing more to say . دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
You must be joking (kidding). شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I have no claim to this house. نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I don't socialize much these days. این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I simply cant concentrate. حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I am running out of money . پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com