Dictiornary-Farsi | من خیلی رک گفتم. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
I spoke my mind.	من خیلی رک گفتم.


Other Matches

quoth	گفتم
quoth i	گفتم
i merely told him that	فقط به او گفتم که
i told him not to go	به او گفتم نرود
i told him not to go	به او گفتم نرو
i merely told him that	همینقدربه او گفتم که
Mark my words . Remember what I told you .	یادت باشد چه گفتم
I was saying to myself that. . .	داشتم تو دلم می گفتم که ...
I kept saying it tI'll I was blue in the face.	آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
There you are, what did I tell you ?	بیا!( بفرما !) بهت که که گفتم
isaid in my last	در اخرین نامه خود گفتم
I told you , didnt I ?	من که بتو گفتم ( گفته بودم )
she has a well poised head	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom>	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .	همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
I stand corrected.	من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Did I say anything different?	مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I was not serious , it was meant as a jock .	جدی نمی گفتم مقصودم شوخی بود
very low frequency	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling	خیلی تند خیلی خوب
ponderous	خیلی سنگین خیلی کودن
emergencies	خیلی خیلی فوری
emergency	خیلی خیلی فوری
jim dandy	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
damn	خیلی
dumpiness	خیلی
copious	خیلی
very	خیلی
far and away	خیلی
many	خیلی
for long	خیلی
highly	خیلی
ten	خیلی
in large quantities	خیلی خیلی
dammit	خیلی
abysmal <adj.>	خیلی بد
not a few	خیلی ها
routh	خیلی
villainous	خیلی بد
very little	خیلی کم
to a large extent	خیلی
in cold blood <idiom>	خیلی خونسرد
too tough	خیلی سفت
at most	خیلی باشد
Nothing more, thanks.	خیلی متشکرم.
before you can say knife	خیلی زود
benedicite	خیلی خوب
by leaps and bounds	خیلی تند
not so hot <idiom>	نه خیلی خوب
corking	خیلی زیبا
far off	خیلی دور
far and away	خیلی دور
in seventh heaven <idiom>	خیلی خوشحال
senseful	خیلی حساس
dead slow	خیلی اهسته
skinless	خیلی حساس
mad as a hornet <idiom>	خیلی عصبانی
span new	خیلی تازه
swith	خیلی عظیم
thank you very much	خیلی متشکرم
to spread like wildfire	خیلی زودمنتشرشدن
pitch-black	خیلی سیاه
toploftiness	خیلی متکبر
pitch black	خیلی سیاه
very light	خیلی سبک
precise	خیلی دقیق
piping hot	خیلی داغ
as stiff as a poker	خیلی خشک
as good as	خیلی خوب
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
ultraconservative	خیلی محتاط
number one	خیلی خوب
subminiature	خیلی کوچک
bone dry	خیلی خشک
superrabundant	خیلی زیاد
far	زیاد خیلی
sappy	خیلی احساساتی
to pieces <idiom>	خیلی زیاده
oftentimes	خیلی اوقات
overstrung	خیلی حساس
it is very easily done	خیلی به اسانی
pianissmo	خیلی نرم
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
pixilated	خیلی حساس
flying high <idiom>	خیلی شادوشنگول
in no time	خیلی زود
of vital importance	خیلی ضروری
He is a loose card .	خیلی ول است
level best	خیلی خوب
lily white	خیلی سفید
lower most	خیلی پست تر
many people	خیلی از مردم
many people	خیلی اشخاص
many persons	خیلی اشخاص
much was said	خیلی حرفهازده شد
much worse	خیلی بدتر
precisian	خیلی دقیق
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
tickled pink <idiom>	خیلی شادوخوشحال
hand in glove	خیلی نزدیک
hand in glove	خیلی صمیمی
hand and glove	خیلی نزدیک
hand and glove	خیلی صمیمی
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
giantess	زن خیلی قدبلند
(as) old as the hills <idiom>	خیلی قدیمی
rotundily	چاقی خیلی
immensurable	خیلی قدیم
primely	خیلی خوب
iam in bad	خیلی محتاجم
hit bottom <idiom>	خیلی پست
raff	خیلی زیاد
She is very pretentious.	خیلی ادعادارد
I had an awful time .	به من خیلی بد گذشت
ritzy	خیلی شیک
level best	خیلی عالی
precipitate	خیلی سریع
highest	خیلی بزرگ
highs	خیلی بزرگ
really sick	خیلی محشر
often	خیلی اوقات
precipitated	خیلی سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitating	خیلی سریع
quaint	خیلی فریف
frequently	خیلی اوقات
high	خیلی بزرگ
really wicked	خیلی محشر
Many thanks!	خیلی ممنون!
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
infinitely	خیلی زیاد
parlous	خیلی مهیب
open-and-shut	خیلی سهل
regularly [often] <adv.>	خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.>	خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.>	خیلی از اوقات
fortissimo	خیلی بلند
open and shut	خیلی سهل
frequently <adv.>	خیلی از اوقات
many times <adv.>	خیلی از اوقات
a lot of times <adv.>	خیلی از اوقات
extras	بسیار خیلی
superabundant	خیلی زیاد
faraway	خیلی دور
exceeding	خیلی زیاد
extra	بسیار خیلی
whopping	خیلی بزرگ
extra-	بسیار خیلی
decrepit	خیلی پیر
immediate	خیلی فوری
often <adv.>	خیلی از اوقات
seldom	خیلی کم ندرتا
raucous	خیلی نامرتب
goody goody	خیلی خوب
goody-goodies	خیلی خوب
lots	خیلی زیاد
goody-goody	خیلی خوب
very good	خیلی خوب
glorious	خیلی خوب
To take with a pinch of salt.	خیلی جدی نگرفتن
oodles	خیلی زیاد
jolly	بذله گو خیلی
pluperfect	خیلی عالی
extreme	خیلی زیاد
stentorian	خیلی بلند
confidential	خیلی محرمانه
Neanderthal	خیلی کهنه
well	خیلی خوب
once in the blue moon	خیلی بندرت
wicked <adj.>	خیلی خوب
wells	خیلی خوب
sick [British E] <adj.>	خیلی خوب
cool <adj.>	خیلی خوب
whacking	خیلی بزرگ
awesome <adj.>	خیلی خوب
nifty	خیلی خوب
niftiest	خیلی خوب
niftier	خیلی خوب
great <adj.>	خیلی خوب
whackings	خیلی بزرگ
ultramodernist	ادم خیلی متجدد
We had a very enjoyable time .	به ما خیلی خوش گذشت
You are most welcome.	خیلی خوش آمدید
very short	شعاع عمل خیلی کم
It is not very far from our house.	خیلی ازمنزل ما دورنیست
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time .	به ما خیلی خوش گذشت
ultrashort wave	موج خیلی کوتاه
His manners are free and easy.	خیلی خودمانی است
very short	برد خیلی کوتاه
very long	برد خیلی زیاد
aquamarine <adj.> <noun>	آبی خیلی روشن
It is quite likely that ….	خیلی احتمال می رود که …