Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
Other Matches
subordinate coajunction
حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
I didnt expect it from you of all people .
ازتویکی توقع نداشتم
i had no a
چاره دیگری نداشتم
loved i nothonour more
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
accusative
رایی
i had half a mind to go
چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
unanimity
هم رایی یکدلی
way wardness
خود رایی
self determinism
خود رایی
self determination
خود رایی
frowardly
از روی خود رایی
self will
خود رایی هوای نفس
separate opinion
رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
privy or sealed
رایی که در غیاب دادگاه بمدیردفتردادگاه اده میشود
special vertict
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
therein
دران
thereabout
دران حدود
therabout
دران حدود
offing
دران نزدیکی ها
slideway
راهی که دران سر
cage
قضیه
clauses
قضیه
clause
قضیه
thesis
قضیه
proposition
قضیه
theses
قضیه
theorems
قضیه
cages
قضیه
theorem
قضیه
axioms
قضیه
propositioning
قضیه
propositions
قضیه
premiss
قضیه
axiom
قضیه
propositioned
قضیه
cases
قضیه
case
قضیه
it is not subject to review
دران روا نیست
therewith
دران هنگام بدانوسیله
then
انگاه دران هنگام
nautch
که دران رقاص میرقصند
bayes'theorem
قضیه بیس
binomial theorem
قضیه دو جملهای
h theorem of boltzmann
قضیه H بولتزمن
boltzmann h threrem
قضیه H بولتزمن
asses bridge
قضیه حماریه
matter
امر قضیه
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
matters
امر قضیه
mattering
امر قضیه
duality theorem
قضیه دوگانگی
mattered
امر قضیه
bernoulli theorem
قضیه برنولی
euler theorem
قضیه اولر
opposite
عکس قضیه
test cases
قضیه در ازمایش
test case
قضیه در ازمایش
obverse
قضیه تالی
slutsky theorem
قضیه اسلاتسکی
rearrangement theorem
قضیه نوارایی
pythagorean proposition
قضیه عروس
point of honour
قضیه شرف
principal clause
قضیه اصلی
poniard asinorum
قضیه حماریه
poniard asinorum
قضیه خرفهم
opposites
عکس قضیه
expansion theorem
قضیه بسطی
euler's theorem
قضیه اویلر
orthogonality theorem
قضیه تعامد
clauses
جزء قضیه
clause
جزء قضیه
syllogism
قضیه منطقی
virial theorem
قضیه ویریال
variation theorem
قضیه تغییر
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
f.clause
قضیه که با in order thatاغازگرد د
worst-case scenario
بدترین شکل قضیه
non restrictive clause
قضیه غیر تحدیدی
worst case scenario
بدترین شکل قضیه
majorpremise
کبرای قضیه منطقی
How did it turn out?
[قضیه]
چطور تمام شد؟
jahn teller theorem
قضیه یان- تلر
hypothesis
قضیه فرضی نهشته
hypotheses
قضیه فرضی نهشته
In this matter
در این بابت
[قضیه]
theses
رساله دکتری قضیه
thesis
رساله دکتری قضیه
superaltern
قضیه کلی مورداستدلال
res judicata
قضیه محکوم بها
balanced budget theorem
قضیه بودجه متوازن
Pythagoras' theorem
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
Pythagorean theorem
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
adjudicated case
قضیه محکوم بها
addition theorem
قضیه جمع پذیری
clausius virial theorem
قضیه ویریال کلازیوس
crate
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
mainstream
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
to have no say
[in that matter]
پاسخگو نبودن
[در این قضیه]
issues
مسئله قضیه تحویل جنس
prime number theorem
قضیه اعداد اول
[ریاضی]
I saw it for myself . I was an eye –witness
خودم شاهد قضیه بودم
autre fois acquit
قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
well-ordering theorem
قضیه خوش ترتیبی
[ریاضی]
premisses
قضیه ثابت یا اثبات شده
premise
قضیه ثابت یا اثبات شده
premised
قضیه ثابت یا اثبات شده
axioms
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
issued
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
مسئله قضیه تحویل جنس
axiom
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
dies non
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
there is nothing in it
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
heath
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
heaths
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
slugfest
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
adoption
مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
That's another story.
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
turbulent flow
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
lyophobic
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
he is a proficient that art
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
isocracy
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
coulisse
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
bearbaiting
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
Now that you're here, it's a whole new ball game.
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
question
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
prosyllogism
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
questions
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
tie in sales
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
registers
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
polygram
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
registering
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
fugue
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
to prove an a
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
paranoia or noea
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
pot pourri
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
handy dandy
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
coordinate conjunction
حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
portmark
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinade
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com