English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
Other Matches
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
if i be اگر باشم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
I've got to watch what I eat. باید مواظب رژیمم باشم.
if i were you اگرمن جای شما باشم
I wI'll come tommorow if at all. اگر آمدنی باشم فردا می آیم
I've got to watch what I eat. من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
owns خودم
owning خودم
number one خودم
owned خودم
own خودم
myself من خودم
myself خودم
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
pon my life بجان خودم
myself شخص خودم
on my own account بابت خودم
on my own account بحساب خودم
siree اقای خودم
for my part از سهم خودم
for my parts از سهم خودم
with my proper eyes با چشم خودم
sirree اقاجان اقای خودم
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
With my own capital . با سرمایه شخصی خودم
i saw it my self من خودم انرا دیدم
owned شخصی مال خودم
own شخصی مال خودم
imyself saw it من خودم انرا دیدم
owning شخصی مال خودم
i may thank myself گناه از خودم است
owns شخصی مال خودم
it is my own مال خودم است
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
on your own خودم تنهایی [کاری را کردن]
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
I can manage that. <idiom> خودم از پسش برمی آیم.
I wI'll get there somehow. یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life . دیدی چه بروز خودم آوردم
I could pass for a Greek . می توانم خودم رایونانی جابزنم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I should bring you round to my way of thinking . باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I sat down with no fuss or bother . برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I know best where my interests lie. صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I can manage, thank you. خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
My curfew is at 11. من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
This house is my own . این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I wI'll try to catch up. سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
i shall be خواهم بود
i shall go خواهم رفت
i will go خواهم رفت
to beg your pardon پوزش می خواهم
to beg your pardon معذرت می خواهم
excuse me پوزش می خواهم
I'm doing it on my own account, not for anyone else. این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
he said i will come اوگفت خواهم امد
wills فعل کمکی "خواهم "
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
will فعل کمکی "خواهم "
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
willed فعل کمکی "خواهم "
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
he said گفت که خواهم امد
he said گفت خواهم امد
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
lodging منزل
lodgings منزل
dwelling منزل
dwellings منزل
biding منزل
commorancy منزل
abode منزل
pieds-a-terre منزل
pied-a-terre منزل
withindoors در منزل
halting place منزل
stage منزل
lodge منزل
houses منزل
inn منزل
hospices منزل
hospice منزل
domiciles منزل
lodged منزل
habitations منزل
inns منزل
habitation منزل
lodges منزل
abodes منزل
stages منزل
hearths منزل
domicile منزل
hearth منزل
housed منزل
home منزل
homes منزل
houseful یک منزل بر
house منزل
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
digging خانه منزل
accommodates منزل دادن
housekeeping اداره منزل
lodged منزل دادن
lodgment or lodge منزل گیری
home address آدرس منزل
alfresco خارج از منزل
home economics اقتصاد منزل
accommodate منزل دادن
residance telephone تلفن منزل
lodged منزل کردن
lodges منزل کردن
household economy تدبیر منزل
lodges منزل دادن
camp منزل کردن
camped منزل کردن
camps منزل کردن
home economics تدبیر منزل
dwelt منزل کرد
abide منزل کردن
abided منزل کردن
dwelt منزل داشت
homeward بطرف منزل
accommodated منزل دادن
He came out of the house. از منزل درآمد
to shift one's lodging تغییردادن منزل
housed منزل گزیدن
accomodate منزل دادن
to take up one's quarters منزل کزدن
encamps منزل دادن
encamping منزل دادن
encamped منزل دادن
encamp منزل دادن
accommodating منزل مناسب
dwellings منزل کردن
dwelling منزل کردن
quarters منزل بخش
house arrest توقیف در منزل
house منزل گزیدن
housework کار منزل
outdoors خارج از منزل
abides منزل کردن
dwelling house منزل مسکونی
houses منزل گزیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com