English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (9 milliseconds)
English Persian
I can't help it. <idiom> من نمیتونم کمکی کنم.
Search result with all words
I'm really not responsible for it. <idiom> من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
Other Matches
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
I can't remember anything. من نمیتونم چیزی رو به یاد بیارم.
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
secondary کمکی
supplementary کمکی
subsidiary کمکی
auxiliary کمکی
subsidiaries کمکی
auxiliaries کمکی
ancillary کمکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary target نقطه کمکی
auxiliary view نمای کمکی
auxiliary landing field فرودگاه کمکی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary storage انباره کمکی
auxiliary storage انبار کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
auxiliary memory حافظه کمکی
auxiliary operatich عمل کمکی
auxiliary operation عمل کمکی
auxiliary forces قوای کمکی
auxiliary equipment وسائل کمکی
auxiliary rotor رتور کمکی
back up frequency فرکانس کمکی
booster magneto دینام کمکی
booster pump پمپ کمکی
prony motor موتور کمکی
relieving arch طاق کمکی
remedial measure اندازه کمکی
reserve accumulator انباره کمکی
sabot خرج کمکی
slack variable متغیر کمکی
split pole motor موتور کمکی
utilitu program برنامه کمکی
user interface میانجی کمکی
operating supplies مواد کمکی
interpoles قطبهای کمکی
boostes pump پمپ کمکی
boostes transformer ترانسفورماتور کمکی
by pass valve شیر کمکی
communicating pole قطب کمکی
commutating pole قطب کمکی
coprocessor پردازنده کمکی
intermediate grid شبکه کمکی
interpole قطب کمکی
relieving tackle تاکل کمکی
auxiliary electrode الکترود کمکی
auxiliaries امدادی کمکی
auxiliary امدادی کمکی
accommodator کارگر کمکی
accessory لوازم کمکی
artificial antenna انتن کمکی
dummy antenna انتن کمکی
auxiliary ego خود کمکی
artificial aids وسایل کمکی
auxiliary base line باز کمکی
auxiliary charger شارژکننده کمکی
kedge anchor لنگر کمکی ناو
igniter pad کیسه خرج کمکی
aided کمک وسایل کمکی
aid کمک وسایل کمکی
commutating pole converter تبدیل گر قطب کمکی
sabot خرج موشکی کمکی
guiding عضلات کمکی مجاور
aiding کمک وسایل کمکی
pitman عضو گروه کمکی
layshaft محور دندانه کمکی
lee helm سکان کمکی ناو
mace utilities برنامه کمکی میس
navigational grid شبکه کمکی ناوبری
norton utilities برنامههای کمکی نورتن
dozzle مخزن کمکی تغذیه
interpole motor موتور با قطب کمکی
downloading utility برنامه کمکی استقرار
table utility برنامه کمکی جدولی
will فعل کمکی "خواهم "
auxiliary power unit واحد قدرت کمکی
willed فعل کمکی "خواهم "
afforce نیروی کمکی فرستادن به
accessory cells یاخته های کمکی
back end processor پردازنده کمکی تک منظوره
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
undelete utility برنامه کمکی احیاء
wills فعل کمکی "خواهم "
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
backup utility برنامه کمکی پشتیبان
astrocyteo نوعی یاخته کمکی
I'm glad I could help. خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
outline utility برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
boot پوشش کمکی روی سم اسب
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
ingot feeder head مخزن کمکی تغذیه شمش
audiovisual aids ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
file conversion utility برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
frapping lines طناب تعادل کمکی ناو
communicating pole winding سیم پیچی قطب کمکی
My hands are tied. <idiom> نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
screen saver utility برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
bowsight وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
commented نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
air traffic control radar system راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
helps کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
comment نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
pickup man اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
commenting نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
commonest تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commoners تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
compound helicopter هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
access road راه دستیابی راه کمکی
ignition anode اند کمکی اند احتراق
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
version نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com