Dictiornary-Farsi | من نمی خواستم تو را با این گرفتاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 54 (1 milliseconds)

English	Persian
I didn't intend to involve you in this mess.	من نمی خواستم تو را با این گرفتاری [دردسر] درگیر کنم.


Other Matches

This is precisely ( exactly) what I wanted to know .	همین رامی خواستم بدانم
He arrived just as I was about to go .	درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
i gbeg to in from you	اجازه خواستم شما راراهنمایی کنم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.	من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
nodus	گرفتاری
hassle	گرفتاری
tanglement	گرفتاری
enthralment	گرفتاری
hassled	گرفتاری
hassles	گرفتاری
hassling	گرفتاری
hot potato	گرفتاری
hot potatoes	گرفتاری
captive state	گرفتاری
captivity	گرفتاری
scrape	گرفتاری
scraped	گرفتاری
scrapes	گرفتاری
scraping	گرفتاری
hitches	گرفتاری
assurance	گرفتاری
involvement	گرفتاری
entanglements	گرفتاری
entanglement	گرفتاری
assurances	گرفتاری
hitch	گرفتاری
hitched	گرفتاری
hitching	گرفتاری
constraint	قید گرفتاری
mire	لجن گرفتاری
snarl	گرفتاری گوریدگی
snarled	گرفتاری گوریدگی
snarling	گرفتاری گوریدگی
snarls	گرفتاری گوریدگی
addle	سختی گرفتاری
jeopardy	گرفتاری حقوقی
to be out of the woods <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
tangly	پر گرفتاری درهم وبرهم
ado	پرمشغله بودن گرفتاری
disembarrass	از گرفتاری خلاص کردن
to be off the hook <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be over the worst <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be over the hump [American] <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
encumbrance	اسباب زحمت گرفتاری
to come out of the woods <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
encumbrances	اسباب زحمت گرفتاری
plight	تعهد دادن گرفتاری
i attmpted to sing	کوشش کردم که بخوانم خواستم بخوانم
locomotor	دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
locomotory	دارای گرفتاری دراعضای حرکتی
grunter	خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .	اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
to leave someone in the lurch	کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن