Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
gross motor skills	مهارتهای حرکتی درشت
Other Matches
fine motor skills	مهارتهای حرکتی فریف
fundamentals	مهارتهای اصولی
manual skills	مهارتهای دستی
iowa tests of basic skills	ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
all-rounder	همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
association for computing machinery	بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
close up view	نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
misbehaciour	بد حرکتی
motors	حرکتی
motored	حرکتی
motor	حرکتی
immovability	بی حرکتی
motor-	حرکتی
enactive	حرکتی
stagnancy	بی حرکتی
hypokinetic	کم حرکتی
dynamic	حرکتی
dynamically	حرکتی
hypoergasia	کم حرکتی
motor development	رشد حرکتی
motor movement	عمل حرکتی
motor function	کارکرد حرکتی
sensorimotor	حسی- حرکتی
motor learning	یادگیری حرکتی
motor control	کنترل حرکتی
motor nerve	عصب حرکتی
motor path	گذرگاه حرکتی
psychomotor	روانی- حرکتی
premotor	پیش حرکتی
motor skill	مهارت حرکتی
motor unit	واحد حرکتی
movement pattern	الگوی حرکتی
movement pattern	انگاره حرکتی
motor area	ناحیه حرکتی
momentum	نیروی حرکتی
kinematic similarity	تشابه حرکتی
visuo motor	دیداری- حرکتی
spatiomotor	فضایی- حرکتی
ataxia	ناهماهنگی حرکتی
akathisia	بیقراری حرکتی
motoneuron	نورون حرکتی
quiescence	بی حرکتی خاموشی
motor neuron	نورون حرکتی
ideo motor	فکری- حرکتی
kinetic energy	انرژی حرکتی
inaction	بی حرکتی بیهودگی
ideo motor act	عمل فکری- حرکتی
locomotor	ابتلاء اعضای حرکتی
motor perceptual region	ناحیه حرکتی- ادراکی
locomotory	ابتلاء اعضای حرکتی
dysmetria	اختلال حرکتی- تخمینی
dead center	مرکز سکون و بی حرکتی
motor education	تعلیم و تربیت حرکتی
dynamic balance	تعادل و توازن حرکتی
motor aphasia	زبان پریشی حرکتی
psychomotor tests	ازمونهای روانی- حرکتی
sensorimotor arc	قوس حسی- حرکتی
psychomotor retardation	کندی روانی- حرکتی
technomotorial skill	مهارت تکنیکی- حرکتی
locomotion	جابه جایی حرکتی
psychomotor agitation	بیقراری روانی- حرکتی
extrapyramidal motor system	دستگاه حرکتی برون هرمی
locomotory	دارای گرفتاری دراعضای حرکتی
brace scale of motor ability	مقیاس توانش حرکتی بریس
audiogyral illusion	خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
purdue perceptual motor survey	ازمون ادراکی- حرکتی پردو
abducens nerve	عصب حرکتی خارجی چشم
psychomotor stimulant	داروی محرک روانی- حرکتی
oculomotor nerve	عصب حرکتی عمومی چشم
nervus abducens	عصب حرکتی خارجی چشم
locomotor	دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
audiogravic illusion	خطای ادراکی حرکتی-شنیداری
nervus oculomotorius	عصب حرکتی عمومی چشم
bender visual motor gestalt test	ازمون طرحهای دیداری-حرکتی بندر
visual bender motor gestalt test	ازمون طرح دیداری- حرکتی بندر
fixed bridge	پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
circulating	ثبات حرکتی که خروجی آن از طریق یک حلقه بسته به ورودی آن بر می گردد
grossed	درشت
gross	درشت
harsh	درشت
shank	درشت نی
rough-hewn	درشت
rough hewn	درشت
sturdy	درشت
grosser	درشت
macro	درشت
harsher	درشت
harshest	درشت
coarse grained	درشت
macro generator	درشت زا
coarse fibred	نخ درشت
roughest	درشت
sturdiest	درشت
rough	درشت
hulking	درشت
grossing	درشت
abrupt	درشت
jumbos	درشت
jumbo	درشت
coarsest	درشت
of a coarse fibre	نخ درشت
coarse	درشت
coarser	درشت
crass	درشت
gruff	درشت
tibia	درشت نی
tibias	درشت نی
macrosomatic	درشت تن
grained	درشت
magnifier	درشت کن
sturdier	درشت
majuscular	درشت
shin bone	درشت نی
grossest	درشت
grosses	درشت
text hand	دستخط درشت
macro	درشت دستور
kerria	برگ درشت
kersey	شال درشت
largeof limb	درشت اندام
chesty	درشت پستان
macro library	درشت کتابخانه
macro assembler	درشت همگزار
macro assembler	درشت همگذار
macrography	درشت نویسی
macroinstruction	درشت دستور
macropsia	درشت بینی
megalopsia	درشت بینی
megalopsis	درشت بینی
macroscopic	درشت نمود
magnifier	درشت نما
majuscule	حرف درشت
rudas	درشت گنده
rough spoken	درشت سخن
macrograph	خط و تصویر درشت
macrocycle	درشت حلقه
macro call	درشت فراخوان
macro declaration	درشت اعلان
macro definition	درشت تعریف
macro difinition	درشت تعریف
macro instruction	درشت دستور
macro instruction	درشت دستورالعمل
macro processor	درشت پردازشگر
macrocode	درشت برنامه
macrocode	دستورالعملهای درشت
snowberry	اقطی گل درشت
rappee	انفیه درشت
brutish	بی شعور درشت
largest	درشت لبریز
hulking	درشت استخوان
buckshot	ساچمه درشت
lump	تکه درشت
lumped	تکه درشت
lumps	تکه درشت
large	درشت لبریز
magnification	درشت نمایی
magnifications	درشت نمایی
grained	درشت باف
rough	درشت ناهموار
roughest	درشت ناهموار
grits	ارد درشت
grit	ماسه درشت
gritted	ماسه درشت
gritting	ماسه درشت
magnifying	درشت کردن
shower	درشت باران
showered	درشت باران
showering	درشت باران
showers	درشت باران
grossing	درشت بافت
grossest	درشت بافت
grosses	درشت بافت
grosser	درشت بافت
grossed	درشت بافت
gross	درشت بافت
magnified	درشت کردن
magnifies	درشت کردن
magnify	درشت کردن
larger	درشت لبریز
bumble bee	زنبور درشت
cobnut	فندق درشت
crus	درشت نی ساق
engross	درشت نوشتن
coarse gravel	شن درشت دانه
exaggerated stereoscopy	درشت نما
boldfacing	درشت نمایی
gaint molecule	درشت مولکول
boldface	حرف درشت
macromolecule	درشت مولکول
costard	سیب درشت
humble bee	زنبور درشت
grumpish	ترشرو درشت
capitalizes	باحروف درشت نوشتن
capitalized	باحروف درشت نوشتن
capitalizing	باحروف درشت نوشتن
rip saw	اره دندانه درشت
capitalising	باحروف درشت نوشتن
capitalises	باحروف درشت نوشتن
capitalised	باحروف درشت نوشتن
macro	کلان درشت دستور

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com