Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English
Persian
proficiency
مهارت تخصص
Other Matches
proficiency rating
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card
کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
inexpert
بی تخصص
specialities
تخصص
specialization
تخصص
proficiency
تخصص
specialty
تخصص
expert knowledge
تخصص
speciality
تخصص
career
تخصص رستهای
careered
تخصص رستهای
careering
تخصص رستهای
careers
تخصص رستهای
health nursing
تخصص پرستاری
specialises
تخصص یافتن
specialises
تخصص داشتن
specialising
تخصص داشتن
specialization
تخصص یافتن
technology
تخصص شناسی
specialising
تخصص یافتن
specializing
تخصص داشتن
specializing
تخصص یافتن
specializes
تخصص داشتن
specializes
تخصص یافتن
specialize
تخصص داشتن
specialize
تخصص یافتن
technologies
تخصص شناسی
military occupational speciality
تخصص شغلی نظامی
profession of arms
تخصص نظامی گری
civilian occupational specialty
تخصص غیر ارتشی
underemployed
دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
analysts
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
residency
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
laboratorian
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
trial attorney
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
comparative cost
اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
adroitness
مهارت
expertise
مهارت
qualification
مهارت
skill
مهارت
credential
مهارت
techniques
مهارت
techniques
فن مهارت
deftness
مهارت
technique
مهارت
competence
مهارت
expertise
مهارت
adeptness
مهارت
gripe
مهارت
inapt
بی مهارت
dextrously
به مهارت
handiness
مهارت
light handedness
مهارت
masterkiness
مهارت
proficiency pay
حق مهارت
inexpert
بی مهارت
skill less
بی مهارت
proficiency
مهارت
skilless
بی مهارت
unskillful
بی مهارت
technique
فن مهارت
executing
مهارت
executes
مهارت
executed
مهارت
execute
مهارت
incompetent
بی مهارت
ingenuity
مهارت
unskilled
بی مهارت
sophistication
مهارت
know-how
مهارت
skill
مهارت
ham handed
بی مهارت
knack
مهارت
workmanship
مهارت
artifice
مهارت
groove
مهارت
artifices
مهارت
maladroit
بی مهارت
ham fisted
بی مهارت
ham-fisted
بی مهارت
facility
مهارت
grooves
مهارت
unskil
ناشی بی مهارت
up one's alley
<idiom>
مهارت درچیزی
versatility
روانی مهارت
competence
مهارت فنی
sport skill
مهارت ورزشی
skill learning
مهارت اموزی
skill
مهارت فنی
qualification
مهارت فنی
credential
مهارت فنی
skill level
پایه مهارت
skillful Šetc
با مهارت ماهرانه
cissy
آدم بی مهارت
salesmanship
مهارت در فروشندگی
wimp
آدم بی مهارت
softie/softy
آدم بی مهارت
expertness
خبرویت مهارت
weenie
[Am E]
آدم بی مهارت
pantywaist
[Am En]
آدم بی مهارت
jessy
آدم بی مهارت
jessie
آدم بی مهارت
wuss(y)
آدم بی مهارت
sissy
آدم بی مهارت
weakling
آدم بی مهارت
namby-pamby
آدم بی مهارت
mollycoddle
آدم بی مهارت
milquetoast
آدم بی مهارت
weed
آدم بی مهارت
wet
آدم بی مهارت
tactless
بی مهارت بی سلیقه
craft
مهارت نیرنگ
qualification
مهارت فنی
manipulation
انجام با مهارت
combat proficiency
مهارت رزمی
dauber
نقاش بی مهارت
tactlessly
بی مهارت بی سلیقه
fine skill
مهارت فریف
manual skill
مهارت دستی
fundamental skill
مهارت بنیادی
qualification
کسب مهارت
human skill
مهارت انسانی
seamanship
مهارت در دریانوردی
crafts
مهارت نیرنگ
motor skill
مهارت حرکتی
qualifies
کسب مهارت
qualify
کسب مهارت
natatorial skill
مهارت در شنا
pussy
[Am E]
آدم بی مهارت
tact
کاردانی مهارت
spiller
خوش شانسی نه مهارت
master
کسب مهارت کردن
masters
کسب مهارت کردن
facileness
مهارت عدم ثبات
expert badge
نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
conveyancing
مدیریت از روی مهارت
mastered
کسب مهارت کردن
fine art
هر مهارت هنری وفریف
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
technomotorial skill
مهارت تکنیکی- حرکتی
surfmanship
مهارت در موج سواری
stickhandling
مهارت در استفاده از چوب
sport skill pattern
الگوی مهارت ورزشی
seaman ship
مهارت در راندن قایق
qualification badge
نشان مهارت در تیراندازی
showboating
نمایش دادن مهارت
qualification record
پرونده مهارت فنی
skill
مهارت عملی داشتن
skill level
پایه مهارت فنی
wonderwork
کار عجیب مهارت
inexpertly
ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
veteran skill
مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
quaint
از روی مهارت عجیب و جالب
technique
اصول مهارت روش فنی
ropemanship
مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
overwrought
تهیه شده ازروی مهارت
techniques
اصول مهارت روش فنی
seed
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
to be out of one's depth
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
technique
روش با مهارت برای انجام کاری
techniques
روش با مهارت برای انجام کاری
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
metrist
کسی که در متر کردن مهارت دارد
cat
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
gymkhanas
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
gymkhana
مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seaman's eye
دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
mallet goal
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
test examiner
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
he muddled through
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
don't give up the day job
<idiom>
[در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
slugger
بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
triple threat
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
trial
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trials
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
self-
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
ship handling
مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
reconditioning training
اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
advanced level
پایه مهارت عالی در سطح عالی
trickiest
خدعه امیز مهارت امیز
trickier
خدعه امیز مهارت امیز
tricky
خدعه امیز مهارت امیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com