English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (2 milliseconds)
English Persian
salesmanship مهارت در فروشندگی
Other Matches
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
salesman ship فروشندگی
solicitorship فروشندگی
salepmanship فروشندگی
salesman ship هنر فروشندگی
salesmanship روش فروش یا فروشندگی
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
qualification card کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
techniques فن مهارت
techniques مهارت
deftness مهارت
technique مهارت
technique فن مهارت
facility مهارت
artifices مهارت
artifice مهارت
competence مهارت
expertise مهارت
qualification مهارت
unskillful بی مهارت
proficiency مهارت
expertise مهارت
skilless بی مهارت
skill less بی مهارت
proficiency pay حق مهارت
masterkiness مهارت
light handedness مهارت
handiness مهارت
dextrously به مهارت
adroitness مهارت
adeptness مهارت
gripe مهارت
inexpert بی مهارت
credential مهارت
executing مهارت
know-how مهارت
incompetent بی مهارت
ham fisted بی مهارت
ham handed بی مهارت
skill مهارت
ham-fisted بی مهارت
unskilled بی مهارت
workmanship مهارت
maladroit بی مهارت
knack مهارت
groove مهارت
executes مهارت
skill مهارت
executed مهارت
inapt بی مهارت
execute مهارت
ingenuity مهارت
grooves مهارت
sophistication مهارت
weed آدم بی مهارت
versatility روانی مهارت
natatorial skill مهارت در شنا
motor skill مهارت حرکتی
wet آدم بی مهارت
manual skill مهارت دستی
cissy آدم بی مهارت
mollycoddle آدم بی مهارت
skill level پایه مهارت
wimp آدم بی مهارت
softie/softy آدم بی مهارت
wuss(y) آدم بی مهارت
sissy آدم بی مهارت
skillful Šetc با مهارت ماهرانه
up one's alley <idiom> مهارت درچیزی
unskil ناشی بی مهارت
weakling آدم بی مهارت
skill learning مهارت اموزی
namby-pamby آدم بی مهارت
sport skill مهارت ورزشی
milquetoast آدم بی مهارت
human skill مهارت انسانی
jessie آدم بی مهارت
qualification مهارت فنی
qualification کسب مهارت
qualification مهارت فنی
credential مهارت فنی
qualify کسب مهارت
qualifies کسب مهارت
competence مهارت فنی
tactless بی مهارت بی سلیقه
tactlessly بی مهارت بی سلیقه
crafts مهارت نیرنگ
craft مهارت نیرنگ
tact کاردانی مهارت
fundamental skill مهارت بنیادی
fine skill مهارت فریف
jessy آدم بی مهارت
expertness خبرویت مهارت
weenie [Am E] آدم بی مهارت
pussy [Am E] آدم بی مهارت
manipulation انجام با مهارت
dauber نقاش بی مهارت
pantywaist [Am En] آدم بی مهارت
combat proficiency مهارت رزمی
proficiency مهارت تخصص
skill مهارت فنی
seamanship مهارت در دریانوردی
wonderwork کار عجیب مهارت
fine art هر مهارت هنری وفریف
skill level پایه مهارت فنی
mastered کسب مهارت کردن
masters کسب مهارت کردن
showboating نمایش دادن مهارت
seaman ship مهارت در راندن قایق
diplomatically از روی مهارت و بصیرت
expert badge نشان مهارت در تیراندازی
qualification record پرونده مهارت فنی
qualification badge نشان مهارت در تیراندازی
spiller خوش شانسی نه مهارت
master کسب مهارت کردن
conveyancing مدیریت از روی مهارت
technomotorial skill مهارت تکنیکی- حرکتی
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
skill مهارت عملی داشتن
facileness مهارت عدم ثبات
surfmanship مهارت در موج سواری
sport skill pattern الگوی مهارت ورزشی
stickhandling مهارت در استفاده از چوب
techniques اصول مهارت روش فنی
quaint از روی مهارت عجیب و جالب
rate میزان مهارت شدت تغییرات
rates میزان مهارت شدت تغییرات
technique اصول مهارت روش فنی
overwrought تهیه شده ازروی مهارت
dan درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
overmaster مهارت کامل پیدا کردن در
ropemanship مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
veteran skill مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
to be out of one's depth از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
metrist کسی که در متر کردن مهارت دارد
seed رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seeds رده بندی برحسب مهارت وقدرت
up one's street [British English] , down one's alley [American English] مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
technique روش با مهارت برای انجام کاری
gymkhanas مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
techniques روش با مهارت برای انجام کاری
gymkhana مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
cat استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
syllogist کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
cats استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
seaman's eye دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
triple threat بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
don't give up the day job <idiom> [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
he muddled through بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
trials مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
self- که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
ship handling مهارت در کار کردن با ناو مانور دادن ناو
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
advanced level پایه مهارت عالی در سطح عالی
reconditioning training اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
trickier خدعه امیز مهارت امیز
trickiest خدعه امیز مهارت امیز
tricky خدعه امیز مهارت امیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com