Dictiornary-Farsi | مهمانی بمناسبت ورود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
infare	مهمانی بمناسبت ورود


Other Matches

opportunely	بمناسبت
appropriately	بمناسبت بطور مقتضی
he is rightly named	بمناسبت یادرست اورانام گذارده اند
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
guest night	شب مهمانی
foy	مهمانی
entertainment	مهمانی
entertainments	مهمانی
cocktail	مهمانی
cocktails	مهمانی
dinner	مهمانی
feasts	مهمانی
feasted	مهمانی
feast	مهمانی
regale	مهمانی
regaled	مهمانی
banquets	مهمانی
banquet	مهمانی
regales	مهمانی
receptions	مهمانی
reception	مهمانی
feasting	مهمانی
dinners	مهمانی
junketing	مهمانی
soirTes	مهمانی شب
soirees	مهمانی شب
party	مهمانی
soiree	مهمانی شب
regaling	مهمانی
tea parties	مهمانی چای
tea party	مهمانی چای
racquet	مهمانی پرهیاهو
rave-ups	مهمانی پر سروصدا
rave-up	مهمانی پر سروصدا
barn dances	مهمانی رقص
dutch treat	مهمانی دانگی
kettle of fish	مهمانی دانگی
wingding	مهمانی پر سر و صدا
racket	مهمانی پرهیاهو
to throw a party	مهمانی دادن
barn dance	مهمانی رقص
hen party	مهمانی زنانه
racquets	مهمانی پرهیاهو
entertained	مهمانی کردن از
hen parties	مهمانی زنانه
entertain	مهمانی کردن از
entertains	مهمانی کردن از
tea dance	مهمانی چای ورقص
feel embarrassed	خجالت کشیدن [در مهمانی]
to give an enter tainment	مهمانی دادن یا کردن
stags	جلسه یا مهمانی مردانه
stag	جلسه یا مهمانی مردانه
feel awkward	خجالت کشیدن [در مهمانی]
party	مهمانی دادن یارفتن
to stand treat	هزینه مهمانی یا سواری رادادن
potlatch	مهمانی دادن مجلس انس
She wrecked the party for us.	مهمانی رابه مازهر کرد
dinner jacket	لباس مخصوص مهمانی رسمی
dinner jackets	لباس مخصوص مهمانی رسمی
sticker [guest]	مهمانی که نمی خواهد برود
We are invited out tonight .	امشب بیرون مهمانی هستیم
dock receipt	قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
omnim gatherum	مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
loving cup	پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
acid house party	نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
admitance	ورود
appulse	ورود
infare	ورود
ingress	ورود
introit	ورود
re entry	ورود
ingression	ورود
inning	ورود
import	ورود
entree	ورود
re-entry	ورود
introgression	ورود
importing	ورود
imported	ورود
air inclusion	ورود هوا
arrivals	ورود
importation	ورود
entry	ورود
arrival	ورود
accession	ورود
entrance fee	حق ورود
entrance fees	حق ورود
entrances	ورود
right of entry	حق ورود
entrance	ورود
arr	ورود
entrancing	ورود
inductions	ورود
induction	ورود
entranced	ورود
cost to entry	هزینه ورود
reebtry	ورود مجدد
entering angle	زاویه ورود
landfall n	ورود بخشکی
arrival rate	نرخ ورود
approach ramp	فرازای ورود
log in sequrity	ایمنی ورود
receipt statement	اعلامیه ورود
data import	ورود داده
data insertion	ورود داده ها
arrival hall	سالن ورود
due in	در شرف ورود
capital inflow	ورود سرمایه
port of entry	بندرمحل ورود
landding	ورود بخشکی
free entrance	ورود مجانی
first in first out	به ترتیب ورود
forcible entry	ورود عدوانی
inlet time	زمان ورود
initation	ورود بعضویت
when entering	هنگام ورود
on arrival	هنگام ورود
first in first out	بترتیب ورود
fifo	به ترتیب ورود
ease of entry	سهولت ورود
intrant	ورود رسمی
energy intake	ورود انرژی
intervance of third party	ورود ثالث
entree	اجازهء ورود
entry point	نقطه ورود
entry side	جهت ورود
input of current	ورود جریان
arrival hall	سالن ورود
acetylation	ورود ریشهء
landings	ورود به خشکی
homecomings	ورود بخانه
homecoming	ورود بخانه
landfall	ورود بخشکی
landfalls	ورود بخشکی
tokens	بلیط ورود
tokens	اجازه ورود
token	بلیط ورود
token	اجازه ورود
admittance	ورود دخول
tardiness	تاخیر ورود
import	مفهوم ورود
landings	ورود بخشکی
landing	ورود به خشکی
importing	مفهوم ورود
landing	ورود بخشکی
admission	اجازهء ورود
influxes	ورود هجوم
influx	ورود هجوم
entry	ورود راهرو
imported	مفهوم ورود
admissions	اجازهء ورود
advent	ظهور و ورود
inlets	ورود دخول
house warming	جشن ورود
house-warmings	جشن ورود
inlet	ورود دخول
house-warming	جشن ورود
hails	اعلام ورود کردن
school readiness	امادگی ورود به مدرسه
raid	ورود ناگهانی پلیس
last in first out	بترتیب عکس ورود
search warrants	حکم بازرسی و ورود
hailing	اعلام ورود کردن
exhaust gas admission	اگزوز ورود گاز
hailed	اعلام ورود کردن
hail	اعلام ورود کردن
raided	ورود ناگهانی پلیس
last in first out	به ترتیب عکس ورود
law of prior entry	قانون تقدم ورود
entrancing	حق ورود دروازهء دخول
subroutine reentry	ورود جمله به زیرروال
entrances	حق ورود دروازهء دخول
entranced	حق ورود دروازهء دخول
entranced	ورودیه اجازه ورود
entrance	حق ورود دروازهء دخول
entrance	ورودیه اجازه ورود
raids	ورود ناگهانی پلیس
entrances	ورودیه اجازه ورود
let someone through	اجازه ورود دادن
nonjoinder	عدم ورود در دعوا
entrancing	ورودیه اجازه ورود
raiding	ورود ناگهانی پلیس
lifo	به ترتیب عکس ورود
ingress	حق دخول اجازه ورود
visa	اجازه ورود به کشوربیگانه
fifo	خروج به ترتیب ورود
visas	اجازه ورود به کشوربیگانه
estimated time of arrival	زمان تقریبی ورود
clearance inwards	مجوز ورود کشتی
coast in point	نقطه ورود به ساحل
bust [colloquial]	ورود ناگهانی پلیس
police raid	ورود ناگهانی پلیس
entry plan	طرح ورود به بندر
gate	وسایل ورود ورودیه
barrier to entry	منع ورود به صنعت
search warrant	حکم بازرسی و ورود
inflow of labor	جریان ورود کارگر
inflow of foreign funds	ورود وجوه خارجی
gangplank	تخته ورود به ناو
round-up	ورود ناگهانی پلیس