Dictiornary-Farsi | مهمان نوازی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 65 (5 milliseconds)

English	Persian
hospitality	مهمان نوازی
hospitalization	مهمان نوازی


Search result with all words

hospitably	از روی مهمان نوازی
inhospitably	بدون مهمان نوازی
inhospitality	فقدان مهمان نوازی
xenial	مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
Other Matches

gallantry	زن نوازی
solos	تک نوازی
solo	تک نوازی
foreplay	پیش نوازی
recitals	تک نوازی رسیتال
recital	تک نوازی رسیتال
coital foreplay	پیش نوازی جماعی
visitator	مهمان
guest	مهمان
guests	مهمان
hospitable	مهمان نواز
guests	مهمان کردن
open house	پذیرایی از مهمان
bidden guest	مهمان خوانده
guest computer	کامپیوتر مهمان
hosteler	مهمان دار
i was under his roof	مهمان او بودم
inhospitableness	مهمان ننوازی
rest house	مهمان سرا
gatecrasher	مهمان ناخوانده
gatecrashers	مهمان ناخوانده
hosted	مهمان دار
host	مهمان دار
banquets	مهمان کردن
banquet	مهمان کردن
guest room	اطاق مهمان
treats	مهمان کردن
treat	مهمان کردن
hosting	مهمان دار
treated	مهمان کردن
guest	مهمان کردن
guest-rooms	اطاق مهمان
guest-room	اطاق مهمان
guest chamber	اطاق مهمان
inhospitable	مهمان ننواز
hosts	مهمان دار
to keep an open house	مهمان نواز بودن
visiter	دیدن کننده مهمان
visitor	دیدن کننده مهمان
visitor	مهمان رسمی نظامی
visitors	دیدن کننده مهمان
visitors	مهمان رسمی نظامی
goest operating system	سیستم عامل مهمان
keep an open house	مهمان نواز بودن
hospitable	غریب نواز مهمان نوازانه
invite	مهمان کردن وعده دادن
wear out one's welcome <idiom>	مهمان دو روزه عزیز است
invites	مهمان کردن وعده دادن
invited	مهمان کردن وعده دادن
Please be my guest.	خواهش می کنم مهمان من با شید
open doored	در خانه باز مهمان نواز
We are expecting guests for dinner .	برای شام مهمان داریم
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
When in Rome, do as the Romans do! <idiom>	خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
to eat salt with a person	باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
roll out the red carpet <idiom>	برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
table money	فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
homestay	خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
The guest brings his own portion . <proverb>	مهمان روزى خود را با خود مى آورد .