Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
Other Matches
attrition rate
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
sadden
[مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
add in
افزودنی
increasable
افزودنی
additive
افزودنی
additive
افزودنی
additives
: افزودنی
additives
افزودنی
addible
افزودنی
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
additives
ماده افزودنی
addition agent
عامل افزودنی
additive
ماده افزودنی
add in program
برنامه افزودنی
addition agent
ماده افزودنی
arid erosion
فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
transudate
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
simm
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
single in line memory module
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
decreased
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
attrition
فرسایش
wear
فرسایش
wears
فرسایش
abrasion
فرسایش
depletion
فرسایش
abrasions
فرسایش
fraying
فرسایش
erosion
فرسایش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
beach erosion
فرسایش ساحلی
bioerosion
فرسایش زیستی
spark erossion
فرسایش الکتریکی
erodibility
قابلیت فرسایش
concrete erosion
فرسایش بتن
electro erosion
فرسایش الکتریکی
erodible
قابل فرسایش
gully erosion
فرسایش خندقی
scuff
خراش فرسایش
erosion
فرسایش وسایل
scuffed
خراش فرسایش
internal erosion
فرسایش داخلی
scuffs
خراش فرسایش
accelerated erosion
فرسایش تشدیدی
erosive
فرسایش دهنده
erosion control
جلوگیری از فرسایش
scuffing
خراش فرسایش
natural erosion
فرسایش طبیعی
wind erosion
فرسایش بادی
attrition
فرسایش نیروها
sever erosion
فرسایش نابهنجار
rill erosion
فرسایش شیاری
soil erosion
فرسایش خاک
pot hole
دیگ فرسایش
precession
فرسایش لوله
weathring test
ازمایش فرسایش
weathering
فرسایش در اثرهوا
shore erosion
فرسایش ساحلی
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
selective erosion
فرسایش انتخابی
surface erosion
فرسایش سطحی
sheet washing
فرسایش رویی
sheet washing
فرسایش سطحی
natural erosion
فرسایش نابهنجار
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
geologic erosion
فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface
فرسایش سطح فرش
attenuation
فرسایش انرژی موج
electro erosion process
فرایند فرسایش الکتریکی
electroerosive
فرسایش قوس الکتریکی
elutriation
شستشو با اب فرسایش انتخابی
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
corrosion
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
restraints
نیروی خستگی یا فرسایش بار
wear
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
weatherability
قابلیت عدم فرسایش در هوا
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
wears
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraint
نیروی خستگی یا فرسایش بار
planation
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
soliflucation
فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
fastness of color
عدم تغییر رنگ
[در برابر نور، آب و فرسایش]
detritus
ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
bed plate
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
jetty
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetties
سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
polygonal soil
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
bolstered
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolster
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
aprons
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
attenuation factor
ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
declined
کاهش
reductions
کاهش
downturns
کاهش
attenuation
کاهش
decline
کاهش
downturn
کاهش
shrinkage
کاهش
abatement
کاهش
spoil
کاهش
spoiled
کاهش
damp
کاهش
spoiling
کاهش
spoils
کاهش
concession
کاهش
rebates
کاهش
declines
کاهش
declining
کاهش
subtraction
کاهش
dampest
کاهش
rebate
کاهش
subrtraction
کاهش
deduction
کاهش
relief
کاهش
decreased
کاهش
decreases
کاهش
decrease
کاهش
imminution
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
slowdowns
کاهش
subraction
کاهش
slow down
کاهش
wastage
کاهش
scale down
کاهش
mitigation
کاهش
slowdown
کاهش
dampers
کاهش
depreciatory
کاهش
degression
کاهش
acceptances
کاهش
falling off
کاهش
falling-off
کاهش
reduction
کاهش
diminution
کاهش
acceptance
کاهش
devaluation
کاهش
decrement
کاهش
shrinks
کاهش یافتن
reductionism
کاهش گری
palliator
کاهش دهنده
decrease in value
کاهش ارزش
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
prereduction
کاهش اولیه
price reduction
کاهش قیمت
reduction factor
ضریب کاهش
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction ratio
نسبت کاهش
shrinking
کاهش یافتن
shrink
کاهش یافتن
tax deduction
کاهش مالیات
tax cuts
کاهش مالیات
wage cuts
کاهش دستمزد
taper off
کاهش یافتن
waney
کاهش یافته
wany
کاهش یافته
detraction
کاهش توجه
speed reduction
کاهش سرعت
fall in temperature
کاهش دما
rebate
تخفیف کاهش
rebates
تخفیف کاهش
abatable
کاهش پذیر
scale down
کاهش تدریجی
reductional
تبدیل کاهش
scale down
کاهش مقیاس
anaphrodisia
کاهش شهوت
abatement
کاهش الودگی
deceleration
کاهش سرعت
intensity decrease
کاهش شدت
indiminishable
کاهش ناپذیر
detraction
کاهش کسرشان
drop in temperature
کاهش دما
drive reduction
کاهش سائق
disinvestment
کاهش سرمایه
disinflation
کاهش ورم
disinflation
کاهش تورم
dishoarding
کاهش اندوخته
decrementation
کاهش پلهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com