English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
assets مواد لازم
Search result with all words
supplies مواد وتجهیزات لازم
product ول مواد لازم برای تولید یک محصول
products ول مواد لازم برای تولید یک محصول
barrier material مواد لازم برای ساختن موانع
mantling مواد لازم برای پوشش
Other Matches
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
bindings لازم الاجرا لازم
binding لازم الاجرا لازم
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
preequisite لازم
intransitive لازم
requirement لازم
incident لازم
incidental لازم
incidents لازم
irrevocable لازم
necessary لازم
necessitous لازم
needful لازم
obbligato لازم
incumbent لازم با
incumbents لازم با
obligatory لازم
needing لازم بودن
require لازم دانستن
needn't لازم نیست
enforceable لازم الاجرا
require لازم داشتن
necessary conditions شرایط لازم
postulated لازم دانستن
postulate لازم دانستن
not binding غیر لازم
requisitions شرط لازم
postulates لازم دانستن
correlative لازم و ملزوم
correlative لازم وملزوم
superserviceable بیش از حد لازم
time frames مدت لازم
time frame مدت لازم
the needful کار لازم
the needful اقدام لازم
prerequisite شرط لازم
prerequisites شرط لازم
requisitioning شرط لازم
revocable غیر لازم
postulating لازم دانستن
requisitioned شرط لازم
requisition شرط لازم
quantum libet or placet باندازه لازم
to become a necessity لازم شدن
optimum درجه لازم
interdependent لازم و ملزوم
intransitive فعل لازم
sine qua non شرط لازم
to d. the need of لازم ندانستن
folderol غیر لازم
inevitable <adj.> لازم الاجرا
indispensable <adj.> لازم الاجرا
inalienable <adj.> لازم الاجرا
absolute <adj.> لازم الاجرا
makings شرایط لازم
hectic دارای تب لازم
bindings لازم الاجرا
unalienable <adj.> لازم الاجرا
unalterable <adj.> لازم الاجرا
it needs not لازم نیست
i thought it necessary to لازم دانستم که
induced drag پسای لازم
integral part جزء لازم
intransitively بطور لازم
irrevocable contract عقد لازم
ine horse فاقداسباب لازم
it is unnecessary لازم نیست
binding لازم الاجرا
due لازم مقرر
required لازم داشتن
requirements شرایط لازم
requiring لازم داشتن
requires لازم دانستن
hard and fast لازم الاجراء
requires لازم داشتن
need لازم بودن
required لازم دانستن
needed لازم بودن
qualifications شرایط لازم
imperatives لازم الاجرا
imperative لازم الاجرا
indispensable لازم الاجرا
necessary and sufficient لازم و کافی
requisite شرط لازم
requiring لازم دانستن
ineligibility فقدان شرایط لازم
it is necessary for him to go لازم است برود
irrevocable لازم بائن بلاعزل
if need be اگر لازم باشد
if necessary اگر لازم باشد
correlative with each other لازم و ملزوم یکدیگر
it needs to be done carefully اینکارتوجه لازم دارد
hydration water اب لازم برای ابش
needle point to say لازم نیست بشمابگویم که
it askes for attention توجه لازم دارد
bounden duty وفیفه واجب یا لازم
enforceable document سند لازم الاجرا
unqualified فاقد شرایط لازم
possessing the necessary qualifications واجد شرایط لازم
sine qua non امر لازم لاینفک
needlessly بطور غیر لازم
avaiiability شرط یا صفت لازم
raptatorial لازم برای شکار
raptatory لازم برای شکار
ineligible فاقد شرایط لازم
it is required that لازم یا مقر ر است که
qualified دارای شرایط لازم
quantum libet or placet بمقداری که لازم است
you are required to لازم است شما
cut the mustard <idiom> به حد استاندارد لازم رسیدن
necessary condition شرط لازم [ریاضی]
you need not fear لازم نیست بترسید
wanted خواستن لازم داشتن
want خواستن لازم داشتن
hurdle rate of return نرخ بازده لازم
provisions وسایل لازم توشه ها
To make the necessary arrangements. ترتیبات لازم را دادن
unwanted آنچه لازم نیست
provisions مواد
supplies مواد
material مواد
materials مواد
self execuiting دارای ماده لازم الاجرا
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
provision اذوقه تدارکات وسایل لازم
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
duly حسب الوفیفه بقدر لازم
magic number امتیاز لازم برای قهرمانی
A human being should have humanity . <proverb> آدمى را آدمیت لازم است .
required نیاز داشتن لازم بودن
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
requires نیاز داشتن لازم بودن
need نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needed نیازمندی احتیاج لازم داشتن
Is my presence absolutely necessary? آیا حضور من لازم است؟
wanted clerks دبیر یا نویسنده لازم است
It needs to be said that ... لازم هست که گفته بشه که ...
fall due لازم التادیه شدن دین
needing نیازمندی احتیاج لازم داشتن
do the necessary اقدام لازم بعمل اورید
requiring نیاز داشتن لازم بودن
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
climate for growth شرایط لازم برای رشد
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
inseparable preposition حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
require نیاز داشتن لازم بودن
pre condition شرط لازم الاجرای قبلی
raw materials مواد اولیه
materials management مدیریت مواد
raw materials مواد خام
narcotic drugs مواد مخدر
nutrition مواد غذائی
materials handling جابجایی مواد
muffling material مواد میرایی
colorant مواد رنگی
fixes مواد مخدره
fix مواد مخدره
organic compound مواد آلی
organic compound مواد شیمیایی
miscellaneous provisions مواد متفرقه
materials transfer notes دستورانتقال مواد
mineral مواد معدنی
materials requisition درخواست مواد
washing agent مواد شوینده
medics مواد دارویی
material costs هزینههای مواد
material control کنترل مواد
cohesive materials مواد چسبنده
indirect materials مواد غیرمستقیم
composite material مواد مرکب
cohesive material مواد چسبا
natural products مواد طبیعی
coherent materials مواد چسبنده
inorganic materials مواد غیرالی
instruction material مواد درسی
instructional material مواد اموزشی
insulating compound مواد عایق
glacial drift مواد یخرفته
excess stock مواد اضافی
dissolved solids مواد محلول
explosive ordnance مواد منفجره
direct material مواد مستقیم
fatigue of material فرسودگی مواد
feed stock مواد اولیه
fertile meterial مواد بارخیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com