Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
exudation
مواد پخش شونده در یک انفجار
Other Matches
explosives
مواد قابل انفجار
sympathetic detonation
انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
precipitate
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitates
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
blast line
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train
مدار انفجار مسیر انفجار
burning train
مسیر انفجار سیکل انفجار
ptomaine
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
chemical horn
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
transudate
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
displosion
انفجار
detonation
انفجار
explosion
انفجار
explosions
انفجار
detonations
انفجار
blow-ups
انفجار
blow-up
انفجار
blow up
انفجار
plosion
انفجار
eruption
انفجار
burst
انفجار
pops
انفجار
blow out
انفجار
pop
انفجار
blast
انفجار
brisance
انفجار
blasting
انفجار
blasts
انفجار
bursts
انفجار
popped
انفجار
blastment
انفجار
bursting set
محل انفجار
explosive force
قدرت انفجار
misfires
گیر در انفجار
misfired
گیر در انفجار
POW
صدای انفجار
sonic boom
انفجار صوتی
POWs
صدای انفجار
atom samshing
انفجار اتمی
blasts
ضربه انفجار
blast
صدای انفجار
countermining
انفجار ضد مین
blast
ضربه انفجار
time of disintegration
زمان انفجار
blasts
صدای انفجار
sonic booms
انفجار صوتی
burst wave
موج انفجار
implosion
انفجار از داخل
big bang
انفجار بزرگ
crackles
صدای انفجار پی در پی
crackled
صدای انفجار پی در پی
blasting machine
دستگاه انفجار
blast effect
اثر انفجار
crackle
صدای انفجار پی در پی
blast wave
موج انفجار
craters
قیف انفجار
crater
قیف انفجار
population explosion
انفجار جمعیت
high order detonation
انفجار شدید
information explosion
انفجار اطلاعات
sympathetic detonation
انفجار القایی
swooper
انفجار دار
combustion chamber
اطاق انفجار
combustiblity
قابلیت انفجار
ignitor
وسیله انفجار
impact action
اثر انفجار
inexplosive
غیرقابل انفجار
aerial burst
انفجار هوایی
yield
بازده انفجار
lead in
مداررابط انفجار
yielded
بازده انفجار
explosiveness
قابلیت انفجار
explosimeter
انفجار سنج
yields
بازده انفجار
explosion hazard
خطر انفجار
detonation cord
سیم انفجار
detonation charge
خرج انفجار
the force of the explosion
شدت انفجار
bust
انفجار ترکیدگی
gust
انفجار فوت
fire time
زمان انفجار
gusts
انفجار فوت
blow out
سوختن انفجار
busts
انفجار ترکیدگی
busting
انفجار ترکیدگی
detonating slab
مسیر انفجار
detonatable
قابل انفجار
explosion proof
پوشش ضد انفجار
outburst
انفجار غضب
explosion proof
ازمایش- انفجار
explosive energy
قدرت انفجار
explosive force
نیروی انفجار
dead center ignition
نقطه انفجار
detonation
انفجار ناگهانی
detonation
انفجار ضربهای
crepitation
انفجار مکرر
explosive
قابل انفجار
detonations
انفجار ضربهای
detonable
قابل انفجار
detonations
انفجار ناگهانی
destruct system
سیستم انفجار
misfire
گیر در انفجار
busted
انفجار ترکیدگی
detonative
اماده انفجار
outbursts
انفجار غضب
atom samsher
دستگاه انفجار اتمی
subsidiary
عمق دهنده به انفجار
blastment
تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
burst
منفجر کردن انفجار
low order
انفجار کند یا ناقص
burst
انفجار منفجر شدن
bursts
منفجر کردن انفجار
powder kegs
چیز قابل انفجار
explosive range
گستره انفجار پذیری
bursts
انفجار منفجر شدن
subsidiaries
عمق دهنده به انفجار
service mine
مین قابل انفجار
armed ammunition
مهمات اماده انفجار
detonating
ترکاننده وابسته به انفجار
flex x
خرج انفجار ورقهای
contact fire
انفجار در اثر تماس
flex x
خرج انفجار کتابی
poised mine
مین اماده انفجار
atomic time
زمان انفجار اتمی
high order detonation
انفجار انی وکامل
afterwinds
باد بعد از انفجار
impacts
اثر ترکش انفجار
blast effect
اثر موج انفجار
crepitate
انفجار پی درپی کردن
tnt equivalent
معادل با قدرت انفجار تی ان تی
armed mine
مین اماده انفجار
breech chamber
محفظه خرج انفجار
powder keg
چیز قابل انفجار
impact
اثر ترکش انفجار
late time
زمان سکته انفجار
contingent effects
اثرات احتمالی انفجار هستهای
fire time
زمان اجرای اتش یا انفجار
countermining distance
فاصله ضد انفجار زنجیری مین
piezometer
دستگاه سنجش شدت انفجار
predictor
دستگاه محاسب زمان انفجار
strip
تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
impact action
عمل انفجار نیروی ترکش
proximity fuze
فیوز مخصوص انفجار مرمی
sofar
دستگاه ثبت انفجار در زیردریا
ice mine
مین مخصوص انفجار زیریخی
fire in the hole
انفجار نزدیک است به جان پناه
acoustic circuit
مدار عکس العمل انفجار صوتی
drag loading
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
afterwinds
باد مخالف جهت انفجار اتمی
countermining
زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
discriminating circuit
مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
ice mining
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
yields
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yield
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
sticky charge
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
firing area
نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
crackles
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackle
صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
shock waves
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
late time
زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
shock wave
موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
step down
کم شونده
folding
تا شونده
squashy
له شونده
vimineous
خم شونده
deliquescent
اب شونده
diminishing
کم شونده
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
payee
پرداخت شونده
conducive
موجب شونده
conducive
منجر شونده
acquiescent
راضی شونده
accumulative
جمع شونده
congregative
جمع شونده
interviewees
مصاحبه شونده
napidescent
سنگ شونده
interviewee
مصاحبه شونده
migratory
جابجا شونده
accumulatively
بطورجمع شونده
deterrents
مانع شونده
explosive
منفجر شونده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com