English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (44 milliseconds)
English Persian
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
Other Matches
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
collimate موازی قرار دادن
compensate تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
mount ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
ammoniate با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
treats تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treated تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
treat تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
adjusts مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusting مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
parallelize تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
adjusts تعدیل کردن تنظیم کردن
moderating اداره کردن تعدیل کردن
moderates اداره کردن تعدیل کردن
adapts تعدیل کردن اقتباس کردن
moderated اداره کردن تعدیل کردن
adapting تعدیل کردن اقتباس کردن
moderate اداره کردن تعدیل کردن
adjusting تعدیل کردن تنظیم کردن
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
modulates میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulate میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
realigns تعدیل کردن
regulating تعدیل کردن
regulates تعدیل کردن
modify تعدیل کردن
adjusting تعدیل کردن
modifying تعدیل کردن
realigned تعدیل کردن
realign تعدیل کردن
realigning تعدیل کردن
adjusts تعدیل کردن
adapt تعدیل کردن
modifies تعدیل کردن
modulates تعدیل کردن
dampening تعدیل کردن
dampens تعدیل کردن
dampen تعدیل کردن
adjust تعدیل کردن
collimate تعدیل کردن
modulate تعدیل کردن
dampened تعدیل کردن
regulated تعدیل کردن
modulating تعدیل کردن
regulate تعدیل کردن
measure تعدیل کردن
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
declare معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
coordinate تعدیل کردن هم پایه
addresses قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
trammel تعدیل کردن بدام افتادن
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
parallelled موازی کردن برابر کردن
parallelling موازی کردن برابر کردن
prallelize تشبیه کردن موازی کردن
parallels موازی کردن برابر کردن
paralleling موازی کردن برابر کردن
parallel موازی کردن برابر کردن
paralleled موازی کردن برابر کردن
y plates صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
ranges مرتب کردن میزان کردن
regulated میزان کردن کنترل کردن
to balance out میزان کردن [تنظیم کردن ]
regulate میزان کردن درست کردن
regulated میزان کردن درست کردن
regulates میزان کردن درست کردن
regulate میزان کردن کنترل کردن
leveling میزان کردن افقی کردن
regulates میزان کردن کنترل کردن
regulating میزان کردن درست کردن
tempers معتدل کردن میزان کردن
regulating میزان کردن کنترل کردن
tempered معتدل کردن میزان کردن
range مرتب کردن میزان کردن
temper معتدل کردن میزان کردن
ranged مرتب کردن میزان کردن
tubulate لولهای کردن لوله دار کردن
paralleled موازی کردن اسکیها
paralleling موازی کردن اسکیها
parallelling موازی کردن اسکیها
parallelled موازی کردن اسکیها
parallel موازی کردن اسکیها
parallels موازی کردن اسکیها
adjust میزان کردن
collimate میزان کردن
tune میزان کردن
standardization میزان کردن
adjustment میزان کردن
aligning میزان کردن
tunes میزان کردن
adjusts میزان کردن
adjusting میزان کردن
aligned میزان کردن
focussing میزان کردن
focusses میزان کردن
aligns میزان کردن
focused میزان کردن
equilibration میزان کردن
focussed میزان کردن
focuses میزان کردن
focus میزان کردن
align میزان کردن
barrel printer نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
carding موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی
shunted موازی کردن بستن بسته شدن
shunts موازی کردن بستن بسته شدن
shunt موازی کردن بستن بسته شدن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
spark advance & retard میزان کردن جرقه
spark timing میزان کردن جرقه
automatic spark advance میزان کردن خودکار
interrupter timing میزان کردن جرقه
To synchonize the watches . ساعتهارا به هم میزان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com