Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English
Persian
assets
موجودی شخص ورشکسته
Other Matches
stockade
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock evaluation
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
perpetual inventory
فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
stockades
جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
stocked
موجودی موجودی کالا
stock
موجودی موجودی کالا
bankrupting
ورشکسته
bankrupted
ورشکسته
broke
ورشکسته
bankrupts
ورشکسته
on Carey Street
[British E]
<adj.>
ورشکسته
bankrupt
ورشکسته
fraudvlent bank
ورشکسته به تقصیر
disgharge of bankrupt
اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
rank as creditor
داخل در غرماء شخص ورشکسته شدن
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
petitioning creditor
بستانکاری که به دادگاه اعلام میکند که ممکن است مدیون ورشکسته باشد
hierarchy of claims
اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
proof of debt
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
minimum stock level
موجودی
balance in hand
موجودی
storing
موجودی
repertoire
موجودی
supplies
موجودی
store
موجودی
holding
موجودی
stocked
موجودی
stock
موجودی
assets
موجودی
exhaust bin level
فاقد موجودی
exhaust bin level
اتمام موجودی
financial assets
موجودی مالی
warehouse stock
موجودی انبار
excess stock
موجودی مازاد
consumable stock
موجودی مصرفی
continuous inventory
موجودی مستمر
cycle stock
موجودی فعال
danger warning level
حداقل موجودی
complete inventory
موجودی کامل
valuation of stock
ارزیابی موجودی
surplus stock
موجودی مازاد
surplus stock
موجودی اضافی
stock account
حساب موجودی
idle stock
موجودی بی مصرف
safety stock
موجودی تضمینی
reserve stock
موجودی ذخیره
inventory discrepancy
اختلاف موجودی
inventory management
مدیریت موجودی
quick assets
موجودی نقدشو
stock accounting
حسابداری موجودی
stock adjustment
تعدیل موجودی
instruction repertoire
موجودی دستورالعمل
stock valuation
ارزیابی موجودی
stock taking
رسیدگی به موجودی
stock record
سابقه موجودی
stock control
کنترل موجودی
stock check
کنترل موجودی
stock audit
حسابرسی موجودی
stock adjustment
تطبیق موجودی
out of stock;ex stock
از موجودی یاذخیره
capital stock
موجودی سرمایه
stock
به موجودی افزودن
inventory control
کنترل موجودی
supplying
موجودی جایگیرموقتی
funded
موجودی سرمایه
funded
موجودی دارائی
fund
موجودی سرمایه
fund
موجودی دارائی
inventory
فهرست موجودی
inventory
لیست موجودی
inventory
موجودی کالا
stocked
موجودی انبار
inventories
موجودی کالا
stocked
موجودی ذخیره
stocked
به موجودی افزودن
stock
موجودی انبار
stock
موجودی ذخیره
supplying
موجودی لزوم
supply
موجودی لزوم
supply
موجودی جایگیرموقتی
business inventories
موجودی تجاری
buffer stock
موجودی احتیاطی
active stock
موجودی فعال
buffer stock
موجودی ذخیره
supplied
موجودی جایگیرموقتی
supplied
موجودی لزوم
rank as creditor in the estates of a
داخل در غرماء شدن ورشکسته شدن
stock handling cost
هزینه جابجایی موجودی
inventory
ذخیره موجودی اماد
stock in trade
موجودی کالای مغازه
stock control
کنترل موجودی انبار
raw material stock
موجودی مواد اولیه
raw stock
موجودی مواد خام
liabilities
تعهد موجودی بانکی
base stock control
کنترل موجودی مبنا
spares stock
موجودی لوازم یدکی
liability
تعهد موجودی بانکی
stocked
موجودی کالا ذخیره
continuous stock control
کنترل مستمر موجودی
stock
موجودی کالا ذخیره
inventory
صورت دارایی موجودی
safety stock
موجودی ذخیره انبار
cyclical stock check
کنترل موجودی دورهای
wardrobe
اشکاف موجودی لباس
wardrobes
اشکاف موجودی لباس
continuous stock taking
رسیدگی مستمر موجودی
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
stockage
وسایل موجودی در انبار
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
portfolio
موجودی اوراق بهادار
stock talking
سیاهه برداری از موجودی
maximum stock
حداکثر موجودی انبار
portfolios
موجودی اوراق بهادار
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
stockholder
صاحب موجودی ذخیره نگهدار
out of stock
<adj.>
غیر موجودی کالا
[در انبار]
supplying
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply
تکمیل کردن موجودی ذخیره
transfer of portfolio
انتقال موجودی اوراق بهادار
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
supplied
تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
stockholders
صاحب موجودی ذخیره نگهدار
dead stock
موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
appreciations
افزایش ارزش دارایی و موجودی
inventory reconciliation
تطابق موجودی با دارایی یکان
appreciation
افزایش ارزش دارایی و موجودی
finished goods stock
موجودی کالاهای تمام شده
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
perpetual stock record
سابقه دائمی موجودی انبار
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
stock control
کنترل وسفارش موجودی انبار
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
warehouse refusal
اعلام عدم موجودی کالا درانبار
yield
قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
active stock
موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
To take an invevtory.
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
yielded
قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
yields
قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
dead stock
موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
deficits
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
cycle stock
موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
storewide
شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
danger warning level
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
overstock
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
eurytherm
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
turnover
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
hippocamp
[تندیس موجودی که نصف بدنش اسب و نصف دیگرش ماهی است.]
stock certificate
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
continuous stock taking
موجودی گیری مستمر انبارگردانی مستمر
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
max min system
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com