Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
uric
موجود در ادرار پیشابی
Other Matches
pyuria
وجود چرک در ادرار ادرار چرکدار
urinary
پیشابی
uretic
پیشابی
urinous
پیشابی ادراری بولی
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
implied malice
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
emiction
ادرار
urine
ادرار
urinating
ادرار کردن
pass water
ادرار کردن
polyuria
ادرار زیاد
aconuresis
ادرار غیرارادی
micturition
ادرار کردن
urinals
محل ادرار
enuresis
بی اختیاری ادرار
micturate
ادرار کردن
urinal
محل ادرار
urinates
ادرار کردن
relieve nature
ادرار کردن
urinary incontinence
بی اختیاری ادرار
anuria
قطع ادرار
urination
دفع ادرار
urination
ادرار کردن
make water
ادرار کردن
to relieve nature
ادرار کردن
urinated
ادرار کردن
diuresis
ادرار زیاد
urinate
ادرار کردن
urinalysis
تجزیه شیمیایی ادرار
dysuria
سوزش ادرار
[پزشکی]
urinals
گلدان ادرار شاشگاه
antidiuretic hormone
هورمون کاهنده ادرار
acraturesis
ناتوانی در دفع ادرار
painful urination
سوزش ادرار
[پزشکی]
adh
هورمون کاهنده ادرار
anuria
نقص در ترشح ادرار
urinal
گلدان ادرار شاشگاه
hematuria
وجود خون در ادرار
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
dysuria
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
urologist
ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
painful urination
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
urinoscopy
پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
urinology
گفتاردرپیشاب مبحث ادرار پیشاب شناسی
anuresis
فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
commit no nuisance
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Don't chicken out !
<idiom>
از ترس توی شلوارت ادرار نکن!
[اصطلاح روزمره]
on hand
موجود
in store
موجود
inesse
موجود
going
موجود
handier
موجود
stock
موجود
stocked
موجود
handiest
موجود
existent
موجود
handy
موجود
to the fore
موجود
available
موجود
life
موجود
lives
موجود
entity
موجود
entities
موجود
bound
موجود
disposal
موجود
extant
موجود
existing
موجود
to be there
موجود بودن
status quo
وضع موجود
inexistent
غیر موجود
thing
لباس موجود
available goods
کالاهای موجود
available balance
مانده موجود
availability
موجود بودن
effective strength
استعدادرزمی موجود
real
واقعی موجود
existing circumstances
شرایط موجود
fleet in being
ناوگان موجود
biotype
موجود همزیست
presenting
موجود اماده
presented
موجود اماده
present
موجود اماده
gremlins
موجود وهمی
to have in stock
موجود داشتن
records available
اطلاعات موجود
ready money
پول موجود
wight
موجود زنده
spot goods
کالاهای موجود
presents
موجود اماده
gremlin
موجود وهمی
The root of exisiting differences.
ریشه اختلافات موجود
stock accounting
حساب کالاهای موجود
anaerobe
موجود غیر هوازی
extant
نسخهء موجود و باقی
all available
تمام توپخانه موجود
freeing
موجود در دیسک یا حافظه
biogenic
موجد موجود زنده
back order
اماد غیر موجود
built in
موجود در داخل چیزی
available supply rate
نواخت اماد موجود
frees
موجود در دیسک یا حافظه
clara
هدف موجود نیست
free
موجود در دیسک یا حافظه
freed
موجود در دیسک یا حافظه
dermatome
قسمت خارجی یک موجود
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
microorganisms
موجود ذره بینی
nonentities
چیز غیر موجود
virtual
موجود بالقوه تقدیری
being
موجود زنده شخصیت
undertone
ته صدا موجود در زمینه
supermen
موجود مافوق انسان
on hand
وسایل موجود درانبار
preexistent
ازلیت موجود از قبل
superman
موجود مافوق انسان
polyembryony
موجود چند جنینی
hygroscopic moisture
رطوبت موجود در هوا
organisms
ترکیب موجود زنده
organism
ترکیب موجود زنده
nonentity
چیز غیر موجود
hemophile
موجود خون دوست
undertones
ته صدا موجود در زمینه
microorganism
موجود ذره بینی
humus
موار الی موجود در خاک
moisture content
درصد رطوبت موجود در خاک
ubiquitous
همه جا حاضر موجود درهمه جا
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
solute
جسم حل شده موجود در محلول
NO VACANCIES
اتاق خالی موجود نیست.
symbiont
موجود زنده اجتمای یا همزی
hydrotaxis
واکنش موجود زنده نسبت به اب
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
ammunition in hands of troops
مهمات موجود در دست یگانها
banshees
موجود وهمی بشکل روح
banshee
موجود وهمی بشکل روح
latent
اضافه ازفرفیت بار موجود
ammunition available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
humidity
میزان بخار اب موجود درهوا
satyr
موجود نیمه انسان ونیمه بز
taxis
واکنش موجود زنده در برابرگرایش
avaiiability
موجود بودن بدرد خوردن
satyrs
موجود نیمه انسان ونیمه بز
menus
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menu
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
available supply rate
نواخت اماد مهمات موجود
armament
جنگ افزار موجود روی وسیله
radicalism
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
zapped
حذف داده موجود در فضای کاری
zap
حذف داده موجود در فضای کاری
zapping
حذف داده موجود در فضای کاری
keratin
ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
halobiont
موجود زیست کننده دراب شور
nucleon
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
preexist
ازلی بودن قبلا موجود شدن
zaps
حذف داده موجود در فضای کاری
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
There are no tickets available for tonight .
بلیط برای امشب موجود نیست
intravenously
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
sylph
روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
intravenous
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
armaments
جنگ افزار موجود روی وسیله
background
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
set up
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
addressability
کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
backgrounds
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
abiogenesis
ایجاد موجود زنده از موادبی جان
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
availability edit
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
This is the oldest Persian script in existence.
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
To preserve the status quo .
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
stare decisis
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
net storage
انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
gamodeme
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
backtab
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
aprFs-ski
فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
delivery forecast
پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
staged crews
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
resource
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
peripheral
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
victualling bill
پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
terpene
هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
prtsc
کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
riparian law
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
metabolisms
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
metabolism
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
anticatalyst
مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
subject to being unsold
فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
fix
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
fixes
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com