English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
English Persian
A wave of anger swept over the entire world . موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
Other Matches
the vanity of the world فنای دنیا مزخرفات یا اباطیل دنیا
eclipsed گرفت
eclipses گرفت
eclipsing گرفت
eclipse گرفت
flexuose موجی
flexural موجی
flexuous موجی
flecky موجی
wavelike موجی
sinuous موجی
undulatory موجی
sinuate موجی
solar eclipse گرفت خورشید
dynamic dump رو گرفت پویا
the wind rises بادوزیدن گرفت
tethanus گرفت عضلانی
eclipe of the moon ماه گرفت
lunar eclipse گرفت ماه
universe دنیا
macrocosms دنیا
macrocosm دنیا
vale دنیا
vales دنیا
world دنیا
worlds دنیا
wave mecanics مکانیک موجی
threads موجی کردن
cyma گچ بری موجی
wave function تابع موجی
cyma reversa موجی جمع
corrugate موجی شدن
waviness حالت موجی
wave motion حرکت موجی
cyma recta موجی افتاده
gorge [گچ بری موجی]
undulatory current جریان موجی
cima گچ بری موجی
radiant energy نیروی موجی
thread موجی کردن
cyma گچ بری موجی
sinuous flow جریان موجی
impedance level مقاومت موجی
sinuosity حرکت موجی
doucine گچ بری موجی
he went his way راه خودراپیش گرفت
since the outbreak of the war از روزی که جنگ در گرفت
irretraceable که نتوان ردانرا گرفت
the doctor bled me دکتراز من خون گرفت
he prospered in his business کارش بالا گرفت
original که از آن می توان کپی گرفت
The police stopped me. پلیس جلویم را گرفت
dump رو گرفت روبرداری کردن
He was run over by a car. اتوموبیل اورازیر گرفت
originals که از آن می توان کپی گرفت
wordly minded دنیا دار
pelf جیفه دنیا
the whole world تمام دنیا
oceans of money یک دنیا پول
tactfully دنیا دار
tactful دنیا دار
mammonist دنیا پرست
mammonist دنیا دار
ascetic تارک دنیا
ascetics تارک دنیا
Tons (bags) of money. یک دنیا پول
nuns زن تارک دنیا
nun زن تارک دنیا
monk تارک دنیا
all over the world در تمامی دنیا
worldliness دنیا پرستی
pelf مال دنیا
wordly minded دنیا پرست
secularization دنیا پرستی
secularity دنیا پرستی
monks تارک دنیا
hermitess زن تارک دنیا
Thanks a mI'llion. یک دنیا متشکرم
schrodinger wave mechanics مکانیک موجی شرودینگر
repand دارای حاشیه موجی
shell-shocked موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
sinuate دارای حاشیه موجی
vermiculate دارای خطوط موجی
ripple sort مرتب کردن موجی
steady state wave motion حرکت موجی پایا
cymatium گچ بری موجی شکل
plungers موجی که ناگهان می شکند
full wave rectifier یکسوکننده تمام موجی
half wave rectifier یکسوکننده نیم موجی
undulation حرکت موجی زیروبم
plunger موجی که ناگهان می شکند
crisfate دارای حاشیه موجی
sinuous دارای شیارهای موجی
A surge of anger rushed over me . سرا پایم را فرا گرفت
He got the money from me by a trick. با حقه وکلک پول را از من گرفت
It was engraved on my mind . درزهنم نقش گرفت ( بست )
She had a heart attack . قلبش گرفت ( حمله قلبی )
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it . نظرش را گرفت ( جلب کرد )
he talked himself hoarse انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
worldling ادم دنیا پرست
religious تارک دنیا روحانی
hermits تارک دنیا منزوی
hermit تارک دنیا منزوی
He is unique in the world. توی دنیا تک است
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> باثروت به دنیا آمدن
The living languages of the world. زبانهای زند ؟ دنیا
sisters پرستار دخترتارک دنیا
sister پرستار دخترتارک دنیا
spiller موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
undulaory موجی نوسانی موج نما
corrugated iron اهن موجی یاچین دار
shoulders سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering سمت موجی که هنوز نشکسته
waving موجی بودن موج زدن
waves موجی بودن موج زدن
shouldered سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulder سمت موجی که هنوز نشکسته
waved موجی بودن موج زدن
rippling بطور موجی حرکت کردن
ripples بطور موجی حرکت کردن
rippled بطور موجی حرکت کردن
wave موجی بودن موج زدن
ripple بطور موجی حرکت کردن
His wish was fulfI'lled. آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
This idea took root in my mind. این نظریه درفکرم ریشه گرفت
He was granted a grade promotion. یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
She was transported with joy . شادی تمام وجودش را فرا گرفت
She mistook me for somebody else . مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
integrand جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
My holiday did me a world of good. درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
enclosure سلول تارکان دنیا [دین]
Make a journey round the world. بدور دنیا سفر کردن
Photos are accepted world عکس هایی مقبولی دنیا
the whole world همه دنیا تمامی جهان
the love of money is the root of all evil <idiom> حب دنیا هست راس هر خطا
radiant flux درجه نشر و تراوش نیروی موجی
cosmic microwave radiation background زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
creese یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
melchizedek > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
if [when] it comes to the crunch <idiom> وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
he prospered in his business در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
thule اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
abbess رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
abbesses رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
surged برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surge برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surges برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
Accidents wI'll happen. چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
cloisters اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
cloister اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
They are poles apart. یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
ap.saved is a p gained یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
kymograph دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
1 and 2 are poles apart. <idiom> ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
You never can tell . کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
pitches دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
strigil برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
air brush برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
antipodal مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
Pronoia واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
Laugh and the world laghs with you, weep and you w. <proverb> بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb> بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
immanentism نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
The world is your oyster! <proverb> دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
the lancet was infected نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
purgation روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
sinuous weft نخ پود زیر [این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.]
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
preemptive multitasking حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
Fustat rug فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com