English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
To spilt hair . To make a fine distinction . مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
Other Matches
be your own worst enemy <idiom> از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. ماست مالی کردن
marinate [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinade [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
marinating ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinated ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinates ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinate ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
whitewash سفید کاری کردن ماست مالی کردن
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
micrology مو شکافی
trifid سه شکافی
It is ours. It belongs to us. از آن ماست
lappermilk ماست
whey آب ماست
zootomy جانور شکافی
forging crack اهنگری شکافی
ovariotomy تخمدان شکافی
enterotomy روده شکافی
dissection کالبد شکافی
quadrifid چهار شکافی
autopsies کالبد شکافی
butt welding جوشکاری شکافی
butt seam weld جوشکاری شکافی
autopsy کالبد شکافی
lady's bedstraw علف ماست
yoghurts ماست یوقورت
goose grass علف ماست
bedstraw علف ماست
yoghurt ماست یوقورت
cleavers علف ماست
yoghourts ماست یوقورت
He is our man . آدم ماست
yogurts ماست یوقورت
rennet مایه ماست
snow job ماست مالی
yogurt ماست یوقورت
joint grass علف ماست
don't split hairs this much <idiom> مو را از ماست نکشید
catchweed علف ماست
scalpels چاقوی کالبد شکافی
keratome چاقوی قرینه شکافی
keratotome چاقوی قرنیه شکافی
scalpel چاقوی کالبد شکافی
his blood beon us خونش به گردن ماست
It is to our credit. باعث روسفیدی ماست
sit idly by <idiom> عین ماست نشستن
the sky is above us آسمان بالای سر ماست
vulval دارای شکافی شبیه فرج
vulvar دارای شکافی شبیه فرج
vulvate دارای شکافی شبیه فرج
She turned as pale as death . رنگش مثل ماست سفید شد ( پرید )
hacks شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hacked شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hack شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
balacava پوشش ضد اتش سر و گردن با شکافی جلو صورت
embrasure مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
embrasures مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
You name it , weve got it. از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
You name it . Everything under the sun . از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
peg میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
To smell. To sniff. بو کشیدن ،بو کردن
trace ضبط کردن کشیدن
strap کشیدن تیز کردن
lengthen طولانی کردن کشیدن
trigger کشیدن رها کردن
experience تجربه کردن کشیدن
traced ضبط کردن کشیدن
straps کشیدن تیز کردن
entrain سوار کردن کشیدن
triggered کشیدن رها کردن
triggers کشیدن رها کردن
lengthens طولانی کردن کشیدن
experiences تجربه کردن کشیدن
lengthened طولانی کردن کشیدن
traces ضبط کردن کشیدن
experiencing تجربه کردن کشیدن
lengthening طولانی کردن کشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
epp جزر کردن فرو کشیدن
leave off قطع کردن دست کشیدن از
picketed نرده کشیدن مراقبت کردن
solicit بیرون کشیدن وسوسه کردن
picket نرده کشیدن مراقبت کردن
yip زوزه کشیدن عوعو کردن
solicits بیرون کشیدن وسوسه کردن
rail نرده کشیدن توبیخ کردن
soliciting بیرون کشیدن وسوسه کردن
extract بیرون کشیدن استخراج کردن
garrison محصور کردن حصار کشیدن
solicited بیرون کشیدن وسوسه کردن
dragged سخت کشیدن لاروبی کردن
breathed نفس کشیدن استنشاق کردن
chid گله کردن از زوزه کشیدن
pickets نرده کشیدن مراقبت کردن
garrisons محصور کردن حصار کشیدن
go out اعتصاب کردن دست کشیدن از
muck خراب کردن زحمت کشیدن
machinate نقشه کشیدن تدبیر کردن
impaling محدود کردن میله کشیدن
receding عقب کشیدن خودداری کردن از
to work off مصرف کردن دست کشیدن از
fences حفظ کردن نرده کشیدن
fence حفظ کردن نرده کشیدن
aspirating خالی کردن بیرون کشیدن
aspirates خالی کردن بیرون کشیدن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
extracts بیرون کشیدن استخراج کردن
breathe نفس کشیدن استنشاق کردن
breathes نفس کشیدن استنشاق کردن
drag سخت کشیدن لاروبی کردن
lied : دراز کشیدن استراحت کردن
lies : دراز کشیدن استراحت کردن
drags سخت کشیدن لاروبی کردن
recedes عقب کشیدن خودداری کردن از
receded عقب کشیدن خودداری کردن از
inhaling بداخل کشیدن استشمام کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
impales محدود کردن میله کشیدن
aspirate خالی کردن بیرون کشیدن
impaled محدود کردن میله کشیدن
inhale بداخل کشیدن استشمام کردن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
impale محدود کردن میله کشیدن
extracting بیرون کشیدن استخراج کردن
inhaled بداخل کشیدن استشمام کردن
to keep watch کشیک کشیدن موافبت کردن
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
inhales بداخل کشیدن استشمام کردن
extracted بیرون کشیدن استخراج کردن
recede عقب کشیدن خودداری کردن از
palmatifid دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
clamor غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
stroke لمس کردن دست کشیدن روی
stroked لمس کردن دست کشیدن روی
strokes لمس کردن دست کشیدن روی
clamoured غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
bedraggle روی زمین کشیدن و چرک کردن
take in باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
touse اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
stroking لمس کردن دست کشیدن روی
clamouring غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
clamours غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
gaping خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
To crane ones neck . گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
gaped خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gape خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
foot bow کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
cross (something) out <idiom> حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
shielding زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
to dwell on زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
vivisection زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional زنده شکافی تشریح جانور زنده
extends کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
extending کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extend کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
sain تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
whip stall شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
dump رها کردن گوی بولینگ از انگشت و شست باهم بطوریکه گوی پیچ نخورد کشیدن طناب یا سیم بازکننده چتر
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
smoke دود کردن دود کشیدن دود دادن
smokes دود کردن دود کشیدن دود دادن
suffers کشیدن
suffered کشیدن
rax کشیدن
suffer کشیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com