Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
confutation
مورد تکذیب
Search result with all words
impugn
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugning
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
Other Matches
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
impugnment
رد تکذیب
rebuttals
تکذیب
rebuttal
تکذیب
falsification
تکذیب
refutation
تکذیب
denial
تکذیب
impugnation
تکذیب
denials
تکذیب
disaffirmation
تکذیب
disproof
تکذیب
disproval
تکذیب
rebutment
تکذیب
confutation
تکذیب
contradiction
تکذیب
contradictions
تکذیب
refutal
تکذیب
deny
تکذیب کردن
deniable
قابل تکذیب
unanswerable
تکذیب ناپذیر
refutable
تکذیب پذیر
denies
تکذیب کردن
denied
تکذیب کردن
elenchus
تکذیب قیاسی
contradictor
تکذیب کننده
contradictable
قابل تکذیب
elench
تکذیب منطقی
rebutter
تکذیب کننده
denying
تکذیب کردن
impugn
تکذیب کردن
disproving
تکذیب کردن
irrefutable
غیرقابل تکذیب
irrefutable
تکذیب ناپذیر
refute
تکذیب کردن
refuted
تکذیب کردن
refutes
تکذیب کردن
refuting
تکذیب کردن
contradicted
تکذیب کردن
traverse of an indictment
تکذیب کیفرخواست
impugns
تکذیب کردن
impugning
تکذیب کردن
impugned
تکذیب کردن
disproves
تکذیب کردن
rebut
تکذیب کردن
rebuts
تکذیب کردن
rebutted
تکذیب کردن
rebutting
تکذیب کردن
contradicts
تکذیب کردن
contradict
تکذیب کردن
disprove
تکذیب کردن
disproved
تکذیب کردن
unansweable
بی جواب تکذیب ناپذیر
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
impugnable
رد کردنی قابل تکذیب
traversed
تکذیب کردن دعوی
traverses
تکذیب کردن دعوی
traversing
تکذیب کردن دعوی
negation of statement
انکار یا تکذیب گفتهای
traverse
تکذیب کردن دعوی
irrefutable
غیر قابل تکذیب
negatives
رد یا تکذیب یا انکار کردن
negative
رد یا تکذیب یا انکار کردن
irrefragable
غیر قابل انکار و تکذیب
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
recant
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
recants
گفته خود را تکذیب کردن
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
redargue
متهم ساختن تکذیب کردن
refutative
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory
تکذیب کننده متضمن جواب رد
non commital
از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
negationist
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
estopel
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
inapposite
بی مورد
occurence
مورد
oportuneness
مورد
direct objects
مورد
occasion
مورد
occasioned
مورد
indirect objects
مورد
objects
مورد
objecting
مورد
cases
مورد
objected
مورد
object
مورد
occasioning
مورد
instances
مورد
instance
مورد
out of place
بی مورد
unseasonably
بی مورد
inopportune
بی مورد
open to question
<adj.>
مورد شک
unseasonable
بی مورد
case
مورد
occasions
مورد
prima facie evidence
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
usage
مورد استفاده
in no instance
در هیچ مورد
collector's item
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
in dispute
مورد بحث
under disccussion
مورد بحث
taken
مورد تحسین
utilized
مورد استفاده
to make observations
[about]
[on]
نگریختن
[در مورد]
[به]
mytaceous
از تیره مورد
usages
مورد استفاده
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
case studies
مورد پژوهی
myrtle berry
مورد دانه
case study
مورد پژوهی
requirement
مورد نیاز
subject of hire
مورد اجاره
special case
مورد ویژه
In this case ( instance) .
دراین مورد
entitlements
مورد سزیدگی
to make observations
[about]
[on]
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
myrtle
مورد سبز
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
usage
مورد مصرف
unnecessary roughness
خشونت بی مورد
entitlement
مورد استحقاق
entitlement
مورد سزیدگی
entitlements
مورد استحقاق
using
مورد مصرف
utilisation
[British]
مورد مصرف
utilization
مورد مصرف
received
مورد قبول
noted
مورد ملاحظه
savoury
مورد پسند
myrtaceae
تیره مورد
happy
[about]
<adj.>
خشنود
[در مورد]
beloved
مورد علاقه
undue
بی جهت بی مورد
undue
ناروا بی مورد
laughing stock
مورد تمسخر
liable to prosecution
مورد تعقیب
sightly
مورد نظر
case
مورد غلاف
object of transaction
مورد معامله
savory
مورد پسند
case
دعوی مورد
dubious
مورد شک مشکوک
cases
مورد غلاف
cases
دعوی مورد
involved
مورد بحث
case analysis
تحلیل مورد
objcetionable
مورد ایراد
taken
مورد قبول
schreber case
مورد شربر
hold up
<idiom>
مورد هدف
fishy
مورد تردید
dubitable
مورد شک مشکوک
opportuneness
مورد مناسب
expectative
مورد انتظار
instance
لحظه مورد
instances
لحظه مورد
referent
مورد مراجعه ارجاعی
approves
توافق در مورد چیزی
man power
تعداداشخاص مورد استفاده
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
approving
توافق در مورد چیزی
receptee
افراد مورد پذیرش
to put to use
مورد استفاده قراردادن
approve
توافق در مورد چیزی
conventional
مورد قبول عامه
desired effects
اثرات مورد نظر
lime requirement
اهک مورد نیاز
impugn
مورد اعتراض قراردادن
man of confidence
شخص مورد اعتماد
oppugn
مورد بحث قراردادن
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
impugning
مورد اعتراض قراردادن
impugns
مورد اعتراض قراردادن
persona grata
شخص مورد قبول
polestar
هادی مورد توجه
unregarded
مورد توجه قرارنگرفته
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
impugned
مورد اعتراض قراردادن
target audience
افراد مورد نظر
contested area
منطقه مورد نزاع
to take into consideration
مورد رسیدگی قراردادن
policy options
انتخابهای مورد نظر
target profit
سود مورد نظر
referential
مورد مراجعه ارجاعی
to be in d
مورد ریشخندو استهزابودن
availabe time
زمان مورد قبول
as the case may be
تاچه مورد باشد
target price
قیمت مورد نظر
he won a high praise
مورد ستایش بسیارواقع شد
inappositely
بطور بیجایا بی مورد
anticipated profit
سود مورد انتظار
anticipated price
قیمت مورد انتظار
anticipated inflation
تورم مورد انتظار
i mentioned one case in p
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com