English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 250 (49 milliseconds)
English Persian
to grumble about the weather مورد هوا گله کردن
Search result with all words
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
padding حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
popularised مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
litigate دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
call option خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
hard hyphen خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
to beg the question نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
sadden [مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
to gather information [about; on] جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
to weigh in [on something] اظهار نظر کردن [در مورد چیزی]
to make observations [about] [on] تامل کردن [در مورد] [به]
Other Matches
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
instances مورد
out of place بی مورد
inapposite بی مورد
instance مورد
unseasonably بی مورد
unseasonable بی مورد
objects مورد
object مورد
occasions مورد
occasioning مورد
occasioned مورد
occasion مورد
objected مورد
open to question <adj.> مورد شک
objecting مورد
direct objects مورد
indirect objects مورد
inopportune بی مورد
case مورد
cases مورد
oportuneness مورد
occurence مورد
hold up <idiom> مورد هدف
unnecessary roughness خشونت بی مورد
usage مورد مصرف
case analysis تحلیل مورد
exploitation [utilization] مورد مصرف
using مورد مصرف
utilization مورد مصرف
in dispute مورد بحث
in no instance در هیچ مورد
As the case may be . برحسب مورد( آن)
under disccussion مورد بحث
utilisation [British] مورد مصرف
received مورد قبول
dubitable مورد شک مشکوک
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
case مورد غلاف
myrtaceae تیره مورد
myrtle مورد سبز
case دعوی مورد
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
taken مورد قبول
undue بی جهت بی مورد
instances لحظه مورد
instance لحظه مورد
laughing stock مورد تمسخر
liable to prosecution مورد تعقیب
undue ناروا بی مورد
noted مورد ملاحظه
happy [about] <adj.> خشنود [در مورد]
mytaceous از تیره مورد
savoury مورد پسند
opportuneness مورد مناسب
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
dubious مورد شک مشکوک
fishy مورد تردید
myrtle berry مورد دانه
requirement مورد نیاز
In this case ( instance) . دراین مورد
entitlement مورد استحقاق
entitlement مورد سزیدگی
cases مورد غلاف
taken مورد تحسین
objcetionable مورد ایراد
cases دعوی مورد
object of transaction مورد معامله
entitlements مورد سزیدگی
entitlements مورد استحقاق
beloved مورد علاقه
special case مورد ویژه
usages مورد استفاده
usage مورد استفاده
savory مورد پسند
schreber case مورد شربر
confutation مورد تکذیب
sightly مورد نظر
subject of hire مورد اجاره
expectative مورد انتظار
case study مورد پژوهی
case studies مورد پژوهی
utilized مورد استفاده
involved مورد بحث
approve توافق در مورد چیزی
object point سمت مورد توجه
objective point سمت مورد توجه
pledged مال مورد وثیقه
substrate جزء مورد عمل
pledges مال مورد وثیقه
target audience افراد مورد نظر
contested area منطقه مورد نزاع
pledging مال مورد وثیقه
target price قیمت مورد نظر
scrutinized مورد مداقه قراردادن
impugns مورد اعتراض قراردادن
it is of frequent خیلی مورد دارد
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
scrutinizing مورد مداقه قراردادن
special case مورد خاص یااستثنایی
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
admire مورد شگفت قراردادن
admired مورد شگفت قراردادن
esteemed فرد مورد احترام
flavoursome مورد پسند [غذا]
oppugn مورد بحث قراردادن
impugned مورد اعتراض قراردادن
pledge مال مورد وثیقه
impugning مورد اعتراض قراردادن
to put to use مورد استفاده قراردادن
target profit سود مورد نظر
neurasthenia سر درد و حساسیت بی مورد
floor space occupied فضای مورد نیاز
admires مورد شگفت قراردادن
shares باس مورد استفاده
trusty موتمن مورد اطمینان
expected value ارزش مورد انتظار
man of confidence شخص مورد اعتماد
man power تعداداشخاص مورد استفاده
expected price قیمت مورد انتظار
expected frequency فراوانی مورد انتظار
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
approving توافق در مورد چیزی
shared باس مورد استفاده
sub judice مورد مطالعه دادگاه
lime requirement اهک مورد نیاز
give evidence of گواهی دادن در مورد
test town شهر مورد ازمایش
the matter in hand موضوع مورد بحث
approves توافق در مورد چیزی
to admit of d مورد بحث بودن
to be in d مورد ریشخندو استهزابودن
impugn مورد اعتراض قراردادن
desired effects اثرات مورد نظر
make for مورد حمله قراردادن
share باس مورد استفاده
matter in hand موضوع مورد بحث
anticipated inflation تورم مورد انتظار
criticises مورد انتقاد قراردادن
foolhardy دارای تهور بی مورد
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
sales expectations فروش مورد انتظار
unregarded مورد توجه قرارنگرفته
criticising مورد انتقاد قراردادن
criticize مورد انتقاد قراردادن
statement on the debate بیانیه در مورد بحث
inappositely بطور بیجایا بی مورد
shebang امر مورد علاقه
criticized مورد انتقاد قراردادن
capital employed سرمایه مورد استفاده
intended saving پس انداز مورد انتظار
criticised مورد انتقاد قراردادن
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
anticipated price قیمت مورد انتظار
expectation value مقدار مورد توقع
referential مورد مراجعه ارجاعی
referent مورد مراجعه ارجاعی
anticipated profit سود مورد انتظار
agreement area سطح مورد قرارداد
article of roup اموال مورد حراج
as the case may be تاچه مورد باشد
availabe time زمان مورد قبول
hereon در این مورد در اینجا
receptee افراد مورد پذیرش
conventional مورد قبول عامه
analyte ماده مورد تجزیه
he won a high praise مورد ستایش بسیارواقع شد
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
beatten zone منطقه مورد اصابت
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
draw fire <idiom> مورد هدف بودن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
criticizing مورد انتقاد قراردادن
to decide [on] تصمیم گرفتن [در مورد]
polestar هادی مورد توجه
scrutinised مورد مداقه قراردادن
scrutinises مورد مداقه قراردادن
favouritism افراد مورد توجه
policy options انتخابهای مورد نظر
persona grata شخص مورد قبول
criticizes مورد انتقاد قراردادن
scrutinising مورد مداقه قراردادن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
competitive goods کالاهای مورد رقابت
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
scrutinize مورد مداقه قراردادن
test cases شخص یاچیز مورد ازمایش
utilises مورد استفاده قرار دادن
to weigh in [on something] تذکر دادن [در مورد چیزی]
invade مورد تجاوز قرار دادن
test case شخص یاچیز مورد ازمایش
rule [on something] حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
rule [on something] دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
impugn مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com