Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
joint enterprise
موسسه اقتصادی مشترک
Other Matches
enterprise
موسسه اقتصادی
enterprises
موسسه اقتصادی
enterprise
موسسه یا بنگاه اقتصادی
enterprises
موسسه یا بنگاه اقتصادی
firmest
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firmer
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firms
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firm
واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
entrepreneur
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
entrepreneurs
مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
collectivism
سیستم اقتصادی مشترک
collectivist
هواخواه سیستم اقتصادی مشترک
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
institutionalizes
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
joint venture
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
economic aggregates
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
subscribers
مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint
نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber
مشترک روزنامه وغیره مشترک
economic imperialism
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
stablishment
موسسه
corporation
موسسه
establishment
موسسه
institution
موسسه
institute
موسسه
establishments
موسسه
corporations
موسسه
instituting
موسسه
enterprise
موسسه
institutes
موسسه
enterprises
موسسه
inst
موسسه
instituted
موسسه
business
موسسه بازرگانی
translation agency
موسسه ترجمه
charity
موسسه خیریه
entities
موسسه مستقل
credit institution
موسسه اعتباری
discount house
موسسه تنزیل
foundation
موسسه خیریه
businesses
موسسه بازرگانی
installation property
مایملک موسسه
foundress
موسسه بانیه
finance house
موسسه مالی
economic unit
موسسه دولتی و ...
installations
موسسه نظامی
entity
موسسه مستقل
correctional institution
موسسه تادیبی
pawnshop
موسسه رهنی
bindery
موسسه صحافی
charitable institution
موسسه خیریه
civilian enterprise
موسسه غیرنظامی
charities
موسسه خیریه
closed shops
موسسه کارشناسی
closed shop
موسسه کارشناسی
installation
موسسه نظامی
consolidation
ادغام دو یا چند موسسه
establishment
موسسه دسته کارکنان
consolidation
ادغام دو یاچند موسسه
establishments
موسسه دسته کارکنان
carrier
موسسه حمل و نقل
nonprofit firm
موسسه غیر انتفاعی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
charles babbage institute
موسسه چارلز بابیج
wiring
موسسه سیم سازی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
jobholder
عضو ثابت موسسه
financial intermediary
موسسه مالی واسطه
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
carriers
موسسه حمل و نقل
shipping agent
موسسه حمل کالا
social welfare
موسسه رفاه اجتماعی
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
institute of materials management
موسسه مدیریت مواد
social service
موسسه تعاون اجتماعی
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
american national standards institute
موسسه ملی استانداردهای امریکا
social audit
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
clearinghouse
موسسه تهاتری لندن انبار
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
principals
رئیس موسسه اثاثه ارثی
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
haute couturer
موسسه طراحی لباس ومد بانوان
corporations
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
interoffice
مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
business combination
ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
corporation
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
outsider
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
outsiders
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
institute for
professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
net net worth
ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
confirming house
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
house organ
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
colony
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
ieee
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
combination
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
commonalities
مشترک
commonality
مشترک
common
مشترک
subscriber's line
خط مشترک
subscribers
مشترک
common user
مشترک
party line
خط مشترک
party lines
خط مشترک
conjoint
مشترک
subscriber
مشترک
commoners
مشترک
sensed
حس مشترک
sense
حس مشترک
held in common
مشترک
commonest
مشترک
senses
حس مشترک
participants
مشترک
intercommon
حق مشترک
joint
مشترک
participant
مشترک
iee /s 00
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
common trait
ویژگی مشترک
line termination circuit
اتصال مشترک
coenotrope
گرایش مشترک
common storage
حافظه مشترک
common progarm
برنامه مشترک
coinsurance
بیمه مشترک
commoners
مشترک اشتراکی
common fate
سرنوشت مشترک
joint supply
عرضه مشترک
common wall
دیوار مشترک
bottom layer
لایه مشترک
combined publications
نشریات مشترک
common multiple
مضرب مشترک
cenotrope
گرایش مشترک
local subscriber
مشترک داخلی
caveat subscriptor
اخطار به مشترک
joint zone
منطقه مشترک
common area
ناحیه مشترک
common
مشترک اشتراکی
joint services
خدمات مشترک
common factor
عامل مشترک
jointly owned property
مال مشترک
co insurance
بیمه مشترک
common fronties
مرز مشترک
common gender
جنس مشترک
common language
زبان مشترک
common wealth
مشترک المنافع
coefficient
عامل مشترک
insurance certificate
بیمه مشترک
intercommunion
ارتباط مشترک
intercommunion
اقدام مشترک
interrelation
مناسبات مشترک
joint account
حساب مشترک
joint adventure
تجارت مشترک
joint command
فرماندهی مشترک
joint command
یکان مشترک
co-operation
همکاری مشترک
collaboration
همکاری مشترک
cooperation
همکاری مشترک
coefficients
عامل مشترک
intersection
فصل مشترک
halvers
نیمه مشترک
intersections
فصل مشترک
complex fraction
مخرج مشترک
cooperative work
همکاری مشترک
joint committee
کمیسیون مشترک
cooperative work
کار مشترک
joint products
محصولات مشترک
joint resolution
تصمیم مشترک
concerted action
عمل مشترک
joint shares
سهام مشترک
complex fraction
برخه مشترک
joint exercise
مانور مشترک
joint staff
ستاد مشترک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com