English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
confirming house موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
Other Matches
underwriter صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
financial intermediary موسسه مالی واسطه
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
exporters صادر کننده
issuant صادر کننده
exporter صادر کننده
originators صادر کننده پیام
warrantor صادر کننده warrant
originator صادر کننده پیام
issuing bank بانک صادر کننده
issuing authority [body] مرجع [اداره] صادر کننده
interceder شفاعت کننده واسطه
callable bond نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
debenture bond برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
commercialize بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
auto cat هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
rat's nest یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
cylinder baffles صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
medoterranean واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient در میان اینده واقع در میان
futtock میان چوب میان تیر
vendees خریدار ها
purchaser خریدار
purchasers خریدار ها
offeree خریدار
shoppers خریدار
vendee خریدار
shopper خریدار
shoppers خریدار ها
bargainee خریدار
shopper خریدار
buyer خریدار
purchasers خریدار
buyer خریدار
buyers خریدار
purchaser خریدار
alienee خریدار
vendee خریدار
customer خریدار
customers خریدار
buyers خریدار ها
caveat emptor اخطار به خریدار
salvager خریدار اسقاط
marginal buyer خریدار نهائی
producer buyer خریدار صنعتی
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
mace greff خریدار اجناس مسروقه
tout خریدار پیدا کردن
bona fide purchaser خریدار با حسن نیت
touting خریدار پیدا کردن
touts خریدار پیدا کردن
receiver of stolen goods خریدار مال مسروقه
touted خریدار پیدا کردن
on approval مشروط به رضایت خریدار
spoilsman خریدار غنائم جنگی
swagman خریدار مال دزدی
issue صادر شدن
emanating صادر شدن
issues صادر کردن
issues صادر شدن
emanated صادر شدن
emanate صادر شدن
exporting صادر کردن
promulge صادر کردن
exported صادر کردن
emitting صادر کردن
emitted صادر کردن
emanative صادر شونده
issue صادر کردن
export صادر کردن
issued صادر شدن
issued صادر کردن
outgoing صادر شونده
send out صادر کردن
emanates صادر شدن
pronounces صادر کردن
emits صادر کردن
emit صادر کردن
issuable صادر کردنی
pronounce صادر کردن
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
issue a warning اخطار صادر کردن
re export دوباره صادر کردن
to issue instructions دستور صادر کردن
certificates گواهی صادر کردن
certificate گواهی صادر کردن
pass a sentence حکم صادر کردن
to export something [from / to a country] صادر کردن [به یا از کشوری]
price taker خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
trade discount تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
commercial تجارتی
merchants تجارتی
commerical تجارتی
business <adj.> تجارتی
commercial <adj.> تجارتی
relating to business <adj.> تجارتی
corporate [commercial] <adj.> تجارتی
mercantile تجارتی
for-profit <adj.> تجارتی
merchant تجارتی
ago : صادر شدن پیش رفتن
underwritten پذیره نویسی صادر کردن
underwrite پذیره نویسی صادر کردن
underwrites پذیره نویسی صادر کردن
underwriting پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out قاچاقی صادر کردن یافرستادن
underwrote پذیره نویسی صادر کردن
trade price بهای تجارتی
trading company شرکت تجارتی
industrial tube لامپ تجارتی
trade price قیمت تجارتی
trade mark علامت تجارتی
trade gap کسری تجارتی
trade restrictions تضییقات تجارتی
trade disputes دعاوی تجارتی
commerical papers اسناد تجارتی
trade barrier مانع تجارتی
commercial attache وابسته تجارتی
trade unions اتحادیه تجارتی
commercial paper سند تجارتی
trademark علامت تجارتی
commercial items اقلام تجارتی
commercial firm شرکت تجارتی
trademarks علامت تجارتی
commercial marine کشتیرانی تجارتی
trade name نام تجارتی
trade names نام تجارتی
commercial invoice سیاهه تجارتی
document bills اوراق تجارتی
trade agreement موافقتنامه تجارتی
commercial papers اوراق تجارتی
commerical papers اوراق تجارتی
trades unions اتحادیه تجارتی
trade balance موازنه تجارتی
commercial value ارزش تجارتی
trade winds بادهای تجارتی
commercial bills اوراق تجارتی
commercial transactions معاملات تجارتی
commercial structural steel فولادسازهای تجارتی
commercial pure خلوص تجارتی
commercial items کالاهای تجارتی
branding عنوان تجارتی
business type operation عملیات تجارتی
Trade mark. علامت تجارتی
brand علامت تجارتی
capital asset علامت تجارتی
brand name نام تجارتی
argosy ناوگان تجارتی
brand names نام تجارتی
advertisements اگهیهای تجارتی
brands عنوان تجارتی
brands علامت تجارتی
branding علامت تجارتی
commercials اگهیهای تجارتی
brand عنوان تجارتی
business name اسم تجارتی
brand loyalty نام تجارتی
merchant bar فولاد تجارتی
bill of goods فهرست تجارتی
mercantile marine کشتیهای تجارتی
ideograph مارک تجارتی
commercial loading بارگیری تجارتی
commodity rate براتهای تجارتی
merchant ship کشتی تجارتی
merchantman کشتی تجارتی
merchandise کالای تجارتی
brand leader علامت تجارتی
trade union اتحادیه تجارتی
instituting موسسه
corporations موسسه
stablishment موسسه
institution موسسه
inst موسسه
enterprises موسسه
enterprise موسسه
establishments موسسه
establishment موسسه
institute موسسه
corporation موسسه
instituted موسسه
institutes موسسه
range مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
ranged مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranges مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
approval نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
cum dividened سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
broadcasts پیامی که در شبکه به همه صادر شود
charter پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com