Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
pattern offense
موضعگیری در برابر حریف
Other Matches
box out
موضعگیری بین حریف و سبد
cops
بازیگر خشن در برابر حریف خشن
cop
بازیگر خشن در برابر حریف خشن
position
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
positioned
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
cheats
موضعگیری برای دفاع
cheated
موضعگیری برای دفاع
cheat
موضعگیری برای دفاع
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
howitzer
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomun
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate
سه برابر سه برابر کردن
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
d. cut d.
حریف
challenger
حریف
adversaries
حریف
challengers
حریف
foe
حریف
opponents
حریف
foes
حریف
rivals
حریف
rivalling
حریف
rivalled
حریف
rivaling
حریف
rival
حریف
rivaled
حریف
opponent
حریف
matches
حریف
adversary
حریف
adversarial
حریف
competitors
حریف
competitor
حریف
match
حریف
adversaries
حریف کشتی
coped
حریف شدن
charge
حمله به حریف
charges
حمله به حریف
adversary
حریف کشتی
jacks of all trades
همه فن حریف
shadow
چسبیدن به حریف
swingman
همه فن حریف
copes
حریف شدن
opponents
حریف طرف
dropping
جاگذاشتن حریف
cope
حریف شدن
jack of all trades
همه فن حریف
copings
حریف شدن
victim
حریف ضعیف
victims
حریف ضعیف
end
زمین حریف
ended
زمین حریف
ends
زمین حریف
opponent
حریف طرف
he was too much for me
من حریف او نبودم
targets
سینه حریف
targetted
سینه حریف
head butt
با سر به حریف زدن
dropped
جاگذاشتن حریف
drop
جاگذاشتن حریف
targetting
سینه حریف
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
shadowed
چسبیدن به حریف
shadows
چسبیدن به حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
drops
جاگذاشتن حریف
targeting
سینه حریف
playing the man
بازی با حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
targeted
سینه حریف
deliver a series of blows
بمباران حریف
downfield
زمین حریف
away
زمین حریف
target
سینه حریف
razzle dazzle
فریفتن حریف
abreast
برابر
equaled
برابر
triples
سه برابر
breast
برابر
doubled
دو برابر
tripled
سه برابر
equal
برابر
triple
سه برابر
for
در برابر
doubled up
دو برابر
equaling
برابر
tripling
سه برابر
squaring
برابر
squares
برابر
squared
برابر
square
برابر
breasts
برابر
versus
در برابر
opposite
برابر
opposites
برابر
equals
برابر
identical
برابر
equalling
برابر
tantamount
برابر
equalled
برابر
double
دو برابر
homological
برابر
symmetric
برابر
sixfold
شش برابر
sextuple
شش برابر
threefold
سه برابر
paripassu
برابر
as much a
دو برابر
decuple
ده برابر
one hundred times as many
صد برابر
eq
برابر با
one fold
یک برابر
ninefold
نه برابر
level with each other
برابر
euqal
برابر
he is twice the man he was
دو برابر
tenfold
ده برابر
bracketed
برابر
equipollent
برابر
even
<adj.>
برابر
two fold
دو برابر
vs
در برابر
three fold
سه برابر
onside
پا به توپ در زمین حریف
manage a person
حریف کسی شدن
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
marks
نشانه کردن حریف
burns
امتیاز گرفتن از حریف
burn
امتیاز گرفتن از حریف
stomach throw
افکندن حریف از پشت
sparring partner
حریف مشت بازی
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
shut down
شکست دادن حریف
to stand up to one's opponent
با حریف روبرو شدن
personal foul
خطای بدنی به حریف
outroll
شکست دادن حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
همه فن حریف است
mark
نشانه کردن حریف
outplay
بازی بهتر از حریف
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
kin geri
لگد به بیضه حریف
jink
فریب دادن حریف
intercept
قطع پاسکاری حریف
bluffs
حریف را از میدان درکردن
bluffing
حریف را از میدان درکردن
bluffed
حریف را از میدان درکردن
bluff
حریف را از میدان درکردن
go behind
به پشت حریف رفتن
draws
رویارویی دو حریف در اغار
draw
رویارویی دو حریف در اغار
deciding
نزدیک به دروازه حریف
unanswered
همردیف نبودن حریف
outclassing
شکست فاحش حریف
outclasses
شکست فاحش حریف
outclassed
شکست فاحش حریف
outclass
شکست فاحش حریف
circle dodge
گریز از حریف در مسیرمنحنی
assaults
حمله بدنی به حریف
intercepted
قطع پاسکاری حریف
intercepting
قطع پاسکاری حریف
assault
حمله بدنی به حریف
hinder
مانع حریف شدن
hindered
مانع حریف شدن
hindering
مانع حریف شدن
hinders
مانع حریف شدن
deceive
فریب دادن حریف
deceived
فریب دادن حریف
deceives
فریب دادن حریف
deceiving
فریب دادن حریف
cut down
زمین زدن حریف
back sacrifice throw
افکندن حریف ازپشت
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
scouts
ارزیابی حریف اینده
scouted
ارزیابی حریف اینده
scout
ارزیابی حریف اینده
intercepts
قطع پاسکاری حریف
assaulted
حمله بدنی به حریف
block
سدکردن غیرمجاز حریف
clinch
بغل کردن حریف
drops
پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped
پشت سر گذاشتن حریف دو
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
assorted
همه فن حریف همسر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com