Dictiornary-Farsi | موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
redoubt	موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات


Other Matches

Cashel	[استحکامات دفاعی ایرلندی]
defense position	موضع دفاعی
switch position	موضع دفاعی بینابین
switch position	موضع رابط دفاعی
position light	علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
strong point	پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
field work	استحکامات صحرایی استحکامات
assumed position	موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
fieldwork	استحکامات
fortifications	استحکامات
fortification	استحکامات
forts	استحکامات
rampart	استحکامات
worked	استحکامات
work	استحکامات
casemate	استحکامات
fiedl fortifications	استحکامات صحرایی
vallation	استحکامات خندق
fortified	دارای استحکامات
pioneers	مهندس استحکامات
ensconce	استحکامات ساختن
bastions	سنگر و استحکامات
fortress	استحکامات نظامی
fortresses	استحکامات نظامی
jetties	استحکامات جنگی
pioneer	مهندس استحکامات
pioneered	مهندس استحکامات
counter approach	استحکامات متقابله
ensconcing	استحکامات ساختن
jetty	استحکامات جنگی
ensconces	استحکامات ساختن
bastion	سنگر و استحکامات
ensconced	استحکامات ساختن
rampire	استحکامات خاکریز
advanced work	استحکامات اصلی ساختمان
dug in	استحکامات سنگر اماده
rampart	دارای استحکامات کردن
defence	دفاع کردن استحکامات
defenses	دفاع کردن استحکامات
horn-work	[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
castellate	دارای استحکامات کردن
vallum	دارای استحکامات کردن
defense	دفاع کردن استحکامات
restricted	محصور
fenced	محصور
walled	محصور
closed	محصور
pent up	محصور
pent	محصور
fortified	سنگربندی شده دارای استحکامات
defilade	جان پناه استحکامات تدافعی
sally port	درب اصلی قلعه یا استحکامات
fortified church	[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
trenches	استحکامات خندقی شیار طولانی
trench	استحکامات خندقی شیار طولانی
impark	محصور کردن
mure	محصور کردن
closer	جای محصور
closes	جای محصور
closest	جای محصور
cooped up	محصور و محبوس
landlocked	محصور در خشکی
landlocked	محصور درخشکی
enwind	محصور کردن
ensphere	محصور کردن
snowbound	محصور در برف
wall	محصور کردن
embay	محصور کردن
courtyard	محوطه محصور
walls	محصور کردن
populated	مسکون محصور
close	جای محصور
vallum	بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
parks	شکارگاه محصور مرتع
hoosegow	محبس محل محصور
paler	ناحیه محصور قلمروحدود
inbound	محصور در حدود معینی
lock up	در محلی محصور کردن
locked up	در محلی محصور کردن
pale	ناحیه محصور قلمروحدود
palest	ناحیه محصور قلمروحدود
ensheathe	درغلاف محصور کردن
seagirt	محصور بوسیله دریا
parked	شکارگاه محصور مرتع
park	شکارگاه محصور مرتع
to limit something	چیزی را محصور کردن
to restrict something	چیزی را محصور کردن
to confine something to something	چیزی را محصور کردن
garrison	محصور کردن حصار کشیدن
garrisons	محصور کردن حصار کشیدن
entanglement	محصور با شبکه سیم خاردار
bind	محصور کردن بهم پیوستن
binds	محصور کردن بهم پیوستن
entanglements	محصور با شبکه سیم خاردار
embank	با خاک یا سنگ محصور کردن
impark	در پارک یا جنگل محصور کردن
caged storage	انبار کردن به طریقه محصور
redan	استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
contravallation	استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
bleakest	بی حفاظ
safeguarding	حفاظ
bleakly	بی حفاظ
safeguards	حفاظ
bleaker	بی حفاظ
mantelet	حفاظ
bleak	بی حفاظ
safeguarded	حفاظ
shelterless	بی حفاظ
safeguard	حفاظ
umbrella	حفاظ
protected	در حفاظ
umbrellas	حفاظ
coverture	حفاظ
disposed	بی حفاظ
sconce	حفاظ
awning	حفاظ
awnings	حفاظ
covers	حفاظ
coverings	حفاظ
shelter	حفاظ
sheltered	حفاظ
unsheltered <adj.>	بی حفاظ
cover	حفاظ
sheltering	حفاظ
shelters	حفاظ
scaling ladder	نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
degagement	[حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
circumvallate	باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
immure	در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
hangar	پناهنگاه حفاظ
biological shield	حفاظ زیستی
conduits	لوله حفاظ
exposes	بی حفاظ گذاردن
expose	بی حفاظ گذاردن
conduit	لوله حفاظ
overhead cover	حفاظ بالای سر
keeper of magnet	حفاظ اهنربا
guardrail	سیم حفاظ
magnet keeper	حفاظ اهنربا
protective cover	روپوش حفاظ
shielding	حفاظ کشیدن
heat shield	حفاظ حرارتی
hangars	پناهنگاه حفاظ
exposing	بی حفاظ گذاردن
shelterer	دارای حفاظ
sight defilade	حفاظ مگسک
spillway apron	فرش حفاظ
magnetic shield	حفاظ مغناطیسی
take cover	حفاظ گرفتن
fender	نرده حفاظ
metal conduit	لوله حفاظ
protective plating	حفاظ فلزی
defilade	حفاظ مانع
dunnage	حفاظ کالاها
snow fence	حفاظ برف
soft missile base	سکوی بی حفاظ
magnetic screen	حفاظ مغناطیسی
defensive	دفاعی
apologetic	دفاعی
backfield	خط دفاعی
vindicative	دفاعی
defensive line	خط دفاعی
closures	رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure	رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
drylot	محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
attack position	موضع تک
location	موضع
locations	موضع
site	موضع
spot	موضع
sited	موضع
sites	موضع
emplacement	موضع
positioned	موضع
spots	موضع
locality	موضع
lodgment or lodge	موضع
localities	موضع
lodgment	موضع
position	موضع
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
goggles	عینک حفاظ دار
conduit bushing adapter	تبدیل لوله حفاظ
flexible metal conduit	لوله حفاظ خرطومی
conduit elbow	زانویی لوله حفاظ
shield	حفاظ پوشش محافظ
depth charge armor	حفاظ بمب زیرابی
conduit bushing	بوش لوله حفاظ
screens	دیوار تخته حفاظ
flexible conduit	لوله حفاظ نرم
screening, screenings	دیوار تخته حفاظ
rigid metal conduit	لوله حفاظ سخت
screen	دیوار تخته حفاظ
screened	دیوار تخته حفاظ
fiber conduit	لوله حفاظ فیبری
magnetic screening effect	اثر حفاظ مغناطیسی
shield	حفاظ پیدا کردن
hang up <idiom>	حفاظ ،محکم کردن
scabbard	حفاظ غلاف کردن
armor plate	حفاظ یا پوشش زرهی