Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
Other Matches
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
cut and paste
عمل گرفتن بخشی از متن یا داده از یک نقظه و درج در آن چیز دیگر
islet
جای پرت ودور افتاده
podunk
شهر کوچک ودور افتاده
islets
جای پرت ودور افتاده
thin
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinned
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinnest
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thins
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinners
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
paste
عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
pasted
عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
pasting
عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
pastes
عمل گرفتن یک بخش از متن با داده از یک نقط ه و درج آن در نقط ه دیگر.
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
batsmen
توپزن
batsman
توپزن
backstop
توپزن
control
توپزن دقیق
banjo hitter
توپزن ضعیف
controls
توپزن دقیق
stonewaller
توپزن تدافعی
balk
خطای توپزن
balked
خطای توپزن
balking
خطای توپزن
controlling
توپزن دقیق
baulked
خطای توپزن
balks
خطای توپزن
batteries
توپزن و توپگیر
battery
توپزن و توپگیر
baulks
خطای توپزن
baulking
خطای توپزن
stump
سوزاندن توپزن کریکت
take a wicket
سوزاندن توپزن کریکت
stumps
سوزاندن توپزن کریکت
stumping
سوزاندن توپزن کریکت
dismiss
سوزاندن توپزن و اخراج او
defense
دفاع توپزن از میله ها
stumped
سوزاندن توپزن کریکت
duckings
اخراج توپزن بی امتیاز
doubled up
توپزن 0001امتیازی فصل
doubled
توپزن 0001امتیازی فصل
dismisses
سوزاندن توپزن و اخراج او
ducked
اخراج توپزن بی امتیاز
ducks
اخراج توپزن بی امتیاز
counts
تعداد امتیاز توپزن
counting
تعداد امتیاز توپزن
on drive
ضربه بسمت توپزن
counted
تعداد امتیاز توپزن
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
ground
محل ایستادن توپزن
dismissing
سوزاندن توپزن و اخراج او
catcher
توپگیر پشت سر توپزن
fine leg
محل پشت سر توپزن
double
توپزن 0001امتیازی فصل
count
تعداد امتیاز توپزن
night watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
complete game
یک بازی کامل از طرف توپزن
down
میله افتاده واخراج توپزن
leg hit
ضربه بسمت محدوده توپزن
night-watchman
توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchmen
توپزن پایان مسابقه کریکت
blooper
پرتاب اهسته توپ به توپزن
handle the ball
دست زدن توپزن به توپ
ball
توپ دور از دسترس توپزن
beanball
توپی که هدف ان سر توپزن باشد
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
dig in
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
comebacker
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
skittle
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
coacher
یک از دو نفر توپزن تیم بیس بال
third man
محل توپگیر دور از توپزن کریکت
bean
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
beans
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
finest
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
yorked
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
opener
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
sillier
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silliest
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silly
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
throw out
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
cleanup
توپزن چهارم که معمولا قوی است
fine
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
fined
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
send down
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
inswinger
توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
leg glance
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
square leg
محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
cover point
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
late cut
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
bowled
باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
castle
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
take guard
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
castles
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
innings
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
brush back
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
off spin
چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
leg before wicket
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
leg break
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
pitch
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitches
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
long hop
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
called strick
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
leg theory
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
steals
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
steal
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
leg before
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
coacher
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
half volley
پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
leg bye
امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
out
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
bunter
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
bumper
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
wide
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
wider
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
widest
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
outfield
محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
chinaman
زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
else
دیگر
anymore
دیگر
of one another
<adv.>
از هم دیگر
no more
دیگر نه
from each other
<adv.>
از هم دیگر
from one another
<adv.>
از هم دیگر
again
دیگر
next
دیگر
furthers
دیگر
thence
دیگر
alternatives
شق دیگر
secus
از دیگر سو
another
دیگر
alternative
دیگر
alternative
شق دیگر
furthering
دیگر
furthered
دیگر
further
دیگر
he is no more
او دیگر
others
دیگر
other
دیگر
of each other
<adv.>
از هم دیگر
one an other
یک دیگر
alternatives
دیگر
elsewhere
نقطه دیگر
what more do you want
دیگر چه می خواهید
otherworld
دنیای دیگر
otherwhere
در مکان دیگر
tother
بعدی دیگر
otherwhile
وقت دیگر
scilicet
بعبارت دیگر
once
یکبار دیگر
others
نوع دیگر
It never occurred again.
دیگر رخ نداد.
other
نوع دیگر
another
شخص دیگر
withil
ازطرف دیگر
elsewhere
درجای دیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com