English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
a matter of relative importance موضوعی با اهمیت نسبی
Other Matches
relative importance اهمیت نسبی
of relative importance دارای اهمیت نسبی
relative humidity رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
secondary در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
of secondary importance از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
relative plot موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
haze موضوعی
topical موضوعی
pointlessness بی موضوعی
locals موضوعی
local موضوعی
thematic موضوعی
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . موضوعی را لو دادن
subject schedule برنامه موضوعی
ignorance of fact جهل موضوعی
subject index فهرست موضوعی
mistake of fact اشتباه موضوعی
respective نسبی
relative code کد نسبی
consanguineous نسبی
self relative نسبی
comparatives نسبی
proportional limit حد نسبی
relative نسبی
proportional نسبی
comparative نسبی
relative humidity نم نسبی
to grasp an idea موضوعی رادرک کردن
ventilation بادگیری طرح موضوعی
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
have to do with <idiom> پیرامون موضوعی بودن
To raise a question . To bring up a matter . موضوعی رامطرح کردن
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
extras موضوعی که زیادی است
to touch upon [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
to approach [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
extra- موضوعی که زیادی است
extra موضوعی که زیادی است
relative permeability نفوذپذیری نسبی
relative location ترتیب نسبی
relative permitivity گذردهی نسبی
persons related to another by parentage اقارب نسبی
relative minimum حداقل نسبی
emissivity تابش نسبی
relative precision دقت نسبی
relative jurisdiction صلاحیت نسبی
proportional liability partnership شرکت نسبی
relative income درامد نسبی
relative nullity بطلان نسبی
relative majority اکثریت نسبی
ipsative score نمره نسبی
relative motion حرکت نسبی
relative minimum می نیمم نسبی
relative movement حرکت نسبی
relative maximum حداکثر نسبی
genealogical نسبی شجرهای
ipsative scale مقیاس نسبی
relative address نشانی نسبی
fractional error خطای نسبی
persons related to another by descent اقارب نسبی
proportional tax مالیات نسبی
relationship by bood قرابت نسبی
comparative advantage مزیت نسبی
specific gravities چگالی نسبی
specific gravity چگالی نسبی
relative density دانسیته نسبی
blood relationship خویشاوندی نسبی
comparative advantage برتری نسبی
relative compaction تراکم نسبی
blood relationship قرابت نسبی
relationship by blood خویشاوندی نسبی
relationship by blood قرابت نسبی
comparative costs هزینههای نسبی
comparative cover پوشش نسبی
distortion factor مانده نسبی
relative humidity رطوبت نسبی
relative harmonic content مانده نسبی
relative frequency بسامد نسبی
relative error خطای نسبی
relative address آدرس نسبی
consanguinity قرابت نسبی
relative bearing گرای نسبی
relative bearing جهت نسبی
relative dispersion پراکندگی نسبی
relative density چگالی نسبی
relative prices قیمتهای نسبی
relativism نسبی نگری
relative maximum ماکزیمم نسبی
sanguinity قرابت نسبی
self relative address نشانی نسبی
sib منسوب نسبی
relativity فرضیه نسبی
stranger in blood غیر نسبی
relative خودی نسبی
whole blood قرابت نسبی
proportional representation انتخابات نسبی
relativeness نسبی بودن
relative wind باد نسبی
relative term لفظ نسبی
relative value مقدار نسبی
relative solubility انحلالپذیری نسبی
relative velocity سرعت نسبی
relative solvation حلالپوشی نسبی
relative viscosity گرانروی نسبی
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To discuss a question with someone . موضوعی را با کسی مطرح کردن
rule [on something] حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
rule [on something] دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
to rule on something حکم کردن در موضوعی [قانون]
To smell out something. از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
the question referred to above موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
To emborider(embellish) a subject . به موضوعی شاخ وبرگ دادن
to e. a person an a subject کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
nial a line to the counter کذب موضوعی را ثابت کردن
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
to sit درباره موضوعی جلسه کردن
relativize بصورت نسبی در اوردن
relativity of knowledge نسبی بودن دانش
relative value of pieces ارزش نسبی سوارها
strains تغییر شکل نسبی
purchasing power parity نرخ نسبی مبادله
relative supersaturation ابر سیری نسبی
strain افزایش طول نسبی
relative refractory period دوره بی پاسخی نسبی
relative bearing سمت نسبی ناو
relative addressing نشان دهی نسبی
relative addressing نشانی دهی نسبی
cultural relativism نسبی نگری فرهنگی
strain تغییر شکل نسبی
relative coding برنامه نویس نسبی
relative coding برنامه نویسی نسبی
strains افزایش طول نسبی
true air speed سرعت نسبی هواپیما
relative dielectric constant ثابت دی الکتریک نسبی
relative coordinate system دستگاه مختصات نسبی
relative income hypothesis فرضیه درامد نسبی
employment rate میزان نسبی اشتغال
sound level شدت نسبی صوت
relative deformation تغییر شکل نسبی
ignorance of the face is a good defence جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
experts شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to harp on a subject زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
superfix تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
rogatory commission موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
expert شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
strain at failure افزایش طول نسبی درگسیختگی
simple strain تغییر طول نسبی ساده
linear strain تغییر شکل نسبی خطی
lateral strain تغییر شکل نسبی جانبی
recession کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
elastic strain تغییر شکل نسبی ارتجاعی
recessions کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
bel واحد شدت نسبی توان
relativity فلسفه نسبیه نسبی بودن
bulk strain تغییر شکل نسبی حجمی
coefficient of relative efficiency organ ضریب نسبی کارایی سازمان
comparative ve اشتباه نسبی سرعت ابتدایی
differential susceptibility and permeabi مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی
point of honour موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
to linger on a subject روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
stress strain diagram نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
stress strain curve منحنی تنش به افزایش طول نسبی
strain energy انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
elasticity of factor substitution وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
difference chart جدول تعیین سمت و برد نسبی
to shunt somebody aside کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
terminator موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
superaerodynamics ایرودینامیک مربوط به سرعتهای نسبی زیاد ودانسیته کم
adjustable proportional module نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
strain hardening سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com