English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
the question referred to above موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
Other Matches
above noted بالا اشاره شده
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
innuendos اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendoes اشاره تلویحا اشاره کردن
implying اشاره داشتن بر اشاره کردن
imply اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies اشاره داشتن بر اشاره کردن
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
wherunto که بدان
thereunto بدان
thereto بدان
thereby بدان وسیله
thereto attached پسوسته بدان
according as چنانکه بدان سان که
whereat که بدان جهت که در انجا
that is nothing like it هیچ شباهتی بدان ندارد
key-rings حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice کامیابی خوبان و شکست بدان
paradoxically بدان سان که باعقیده .....است
he had no evidence to go upon مدرکی نداشت که بدان متکی شود
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
it is not pervious to reasonov بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
it was beneath my notice مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
omnim gatherum مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
plowhead چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
hobbies کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
near side سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
timberhead انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
an accessible place جایی که راه یافتن بدان ممکن است
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
phonoscope التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
indo iranian وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
over production عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
cowlstaff چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
go cart چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
final setting time مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
pointlessness بی موضوعی
thematic موضوعی
locals موضوعی
topical موضوعی
local موضوعی
haze موضوعی
subject schedule برنامه موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . موضوعی را لو دادن
ignorance of fact جهل موضوعی
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
mistake of fact اشتباه موضوعی
subject index فهرست موضوعی
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
extra- موضوعی که زیادی است
To raise a question . To bring up a matter . موضوعی رامطرح کردن
have to do with <idiom> پیرامون موضوعی بودن
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
to touch upon [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
extras موضوعی که زیادی است
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
extra موضوعی که زیادی است
to grasp an idea موضوعی رادرک کردن
to approach [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
a matter of relative importance موضوعی با اهمیت نسبی
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
ventilation بادگیری طرح موضوعی
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
nial a line to the counter کذب موضوعی را ثابت کردن
rule [on something] دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
To discuss a question with someone . موضوعی را با کسی مطرح کردن
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
rule [on something] حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
to rule on something حکم کردن در موضوعی [قانون]
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
To emborider(embellish) a subject . به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To smell out something. از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
to sit درباره موضوعی جلسه کردن
to e. a person an a subject کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
Manx وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
peregrin falcon یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
green stick شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
experts شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
expert شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
ignorance of the face is a good defence جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
superfix تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
rogatory commission موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to harp on a subject زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
i take no interest in that هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
point of honour موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
to linger on a subject روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
terminator موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put somebody in a backwater کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
cognizance ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
selector وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
selectors وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
hint اشاره
gesturing اشاره
mentions اشاره
mentioning اشاره
mention اشاره
symbol اشاره
allusion اشاره
allusions اشاره
reference اشاره
slurs اشاره
slurring اشاره
slurred اشاره
references اشاره
suggestion اشاره
referral اشاره
referrals اشاره
gestured اشاره
gesture اشاره
manifest اشاره
hinted اشاره
manifests اشاره
hints اشاره
prompting اشاره
promptings اشاره
beck اشاره
with reference to با اشاره به
tip اشاره
implication اشاره
implications اشاره
inkling اشاره
manifesting اشاره
manifested اشاره
intimation اشاره
intimations اشاره
nutation اشاره با سر
beckon اشاره
pointers اشاره گر
cell pointer اشاره گر سل
insinuative اشاره
suggestions اشاره
insinuation اشاره
actions اشاره
action اشاره
slur اشاره
beckons اشاره
warnings اشاره
beckoning اشاره
indication اشاره
in reference to با اشاره به
pointer اشاره گر
beckoned اشاره
warning اشاره
inking اشاره
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rhetorical question مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
inferring اشاره کردن بر
beckoning اشاره کردن
inferred اشاره کردن بر
gesticulation اشاره با سر و دست
beckons اشاره کردن
suggest اشاره کردن بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com