English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that. موضوع اینقدرها هم ساده نیست
Other Matches
that is not the proposition موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
that is not the question موضوع این نیست
to not have it easy [موقعیت] ساده نیست [برایشان]
This question is not at issue. بحث روی این موضوع نیست.
face up to <idiom> پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
ancillary equipment وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
atoms مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست
atom مقدار یا رشتهای که به حالت ساده تری قابل تبدیل نیست
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
The football players are warming up before the game ( match) . هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
subject موضوع
questioned موضوع
topics موضوع ها
texts موضوع
questions موضوع
text موضوع
head موضوع
plotless بی موضوع
themes موضوع
question موضوع
point موضوع
motifs موضوع
motif موضوع
themes موضوع ها
subjects موضوع ها
subjects موضوع
topic موضوع
subject [topic] موضوع
subjected موضوع
objected موضوع
subjecting موضوع
criteria موضوع
issued موضوع
mattering موضوع
mattered موضوع
matters موضوع
topics موضوع
topic موضوع
proposition موضوع
objects موضوع
propositioned موضوع
propositioning موضوع
issue موضوع
objecting موضوع
direct objects موضوع
object موضوع
theme موضوع
indirect objects موضوع
matter موضوع
afair موضوع
issues موضوع
propositions موضوع
clodhoppers ساده
unceremoniously ساده
unceremonious ساده
semplice ساده
conversable <adj.> ساده دل
expansive <adj.> ساده دل
good-humored ساده دل
seemly <adj.> ساده دل
clodhopper ساده
daff ساده دل
fraudless ساده
naive ساده
fructose ساده
plain ساده
sheepish ساده دل
plainer ساده
freestanding ساده
plainest ساده
free spoken ساده گو
plains ساده
taffetized ساده
explicit ساده
unassuming ساده
fanciless ساده
homespun ساده
baldly ساده
baldest ساده
balder ساده
bald ساده
plain hearted ساده دل
simple hearted ساده دل
idiot ساده
unsophisticated ساده
sheepishly ساده دل
untutored ساده
simpler ساده
simplistic ساده
simpler ساده دل
frugal ساده
simplex ساده
unaffected ساده
slickest ساده
simpleminded ساده دل
artless ساده
incomplex ساده
simple ساده
simple ساده دل
idiots ساده
inexpensive ساده
downright ساده
incomposite ساده
unmeaning ساده
unaadorned ساده
slick ساده
cleans ساده
simplest ساده
naif ساده
cleaned ساده
simple minded ساده دل
positive ساده
innocent <adj.> ساده دل
clean ساده
cleanest ساده
charmless ساده
simple-hearted <adj.> ساده دل
simplest ساده دل
issued موضوع دعوی
issues موضوع شماره
What gives? موضوع چه است؟
off the track از موضوع پرت
universe of discourse موضوع بحث
lemma مقدمه موضوع
it is a question of money موضوع بسته به
business موضوع تجارت
businesses موضوع تجارت
subject matter موضوع اصلی
irrelevant خارج از موضوع
subject matter مطلب موضوع
matter on hand موضوع بحث
not to point بیرون از موضوع
not to the point خارج از موضوع
objective complement مکمل موضوع
out of question خارج از موضوع
issue موضوع شماره
case موضوع حالت
problem معما موضوع
issued موضوع شماره
issue موضوع دعوی
problems معما موضوع
decade ده موضوع یا رویداد
monomaniac دیوانه یک موضوع
decades ده موضوع یا رویداد
in question موضوع بحث
in contestation موضوع بحث
cases موضوع حالت
issues موضوع دعوی
a horse of another colour [different colour] موضوع علیحده
What is happening? موضوع چه است؟
side show موضوع فرعی
res ipsa loquitur موضوع گویاست
subjecting شیی موضوع
at issue موضوع بحث
side issue موضوع فرعی
side issues موضوع فرعی
beside the question خارج از موضوع
neither here nor there <idiom> بیربط به موضوع
What's the matter? موضوع چیه؟
What is it all about ? موضوع چیست ؟
grievance موضوع شکایت
objects موضوع منظره
sides of the question اطراف موضوع
sign position موضوع علامت
What's behind all this? موضوع چه است؟
affaire d'honneur موضوع شرافتی
subjects رعایا موضوع
subjects شیی موضوع
subjecting رعایا موضوع
fair game <idiom> موضوع تهاجم
subjected رعایا موضوع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com