Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
Other Matches
psychologically
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
immunogenetics
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
mineralogically
از لحاظ کان شناسی
therapeutically
از لحاظ درمان شناسی
geologically
از لحاظ زمین شناسی
wood craft
جنگل شناسی از لحاظ شکار
geologize
در زمین شناسی کارکردن
do while
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
psychologt
روان شناسی
psychology
روان شناسی
psychics
روان شناسی
gone amok
جنون آنی
[روان شناسی]
running amok
جنون آنی
[روان شناسی]
amuck
جنون آنی
[روان شناسی]
amok
جنون آنی
[روان شناسی]
when occasion serves
هر وقت اقتضا کند هر وقت مقتضی باشد
amuck
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
running amok
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
gone amok
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
amok
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
fit to work
اماده برای کارکردن
person running amok
فرد دچار جنون آدم کشی
[روان شناسی]
frenzied attacker
فرد دچار جنون آدم کشی
[روان شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
reliability
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
to work with a will
بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
compatibility
توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
technical
وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
when
موقعی که
somewhen
یک موقعی
the time arrives that
موقعی می رسدکه
impertinence
نابهنگامی بی موقعی
times
زمانی موقعی
time
زمانی موقعی
impertinency
نابهنگامی بی موقعی
timed
زمانی موقعی
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
interlunar
موقعی که ماه نامریی است
when does the bill fall due ?
سررسید برات چه موقعی است
interlunary
موقعی که ماه نامریی است
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
It is yours for keeps .
این برای همیشه پیش خودت باشد
emptier
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
emptiest
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
grilse
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
emptied
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
unilateral contract
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
limit state of failure
حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
middleware
نرم افزار سیستم که برای کاربر خاص طراحی شده باشد
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
analysis
بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
hanger
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
hangers
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
mediums
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
adc
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
MIDI setup map
فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
cards
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
multisync monitor
صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد
estoppel
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
tactile
صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
appropriating
مقتضی
requisitioned
مقتضی
requisitioning
مقتضی
requisitions
مقتضی
appropriate
مقتضی
suitable
مقتضی
necessity
مقتضی
requisition
مقتضی
appropriated
مقتضی
material
مقتضی
expedients
مقتضی
appropriates
مقتضی
pertinent
مقتضی
materials
مقتضی
expedient
مقتضی
useful
<adj.>
مقتضی
appropriate
<adj.>
مقتضی
adequate
<adj.>
مقتضی
expedient
<adj.>
مقتضی
due
مقتضی
exigencies
مقتضی
exigible
مقتضی
exigency
مقتضی
requirement
مقتضی
advisable
مقتضی
control column
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
to deesm a
مقتضی دانستن
appropriate action
اقدام مقتضی
inadvisable
غیر مقتضی
felicitous
مناسب مقتضی
inappropriate
غیر مقتضی
just
مقتضی بجا
pertinently
بطور مقتضی
inexpedient
غیر مقتضی
infelicitous
غیر مقتضی
proper
مخصوص مقتضی
meets
مقتضی تقاطع
meet
مقتضی تقاطع
transylvania
فرش ترانسیلوانیا
[ریشه اصلی آن مربوط به ترکیه می باشد که بیشتر برای کلیساهای رومانی و مجارستان بافته شده.]
record
برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
pooler
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
appropriately
بمناسبت بطور مقتضی
by fits and starts
مقتضی صلاحیت دار
pro renata
لدی الاقتضا مقتضی
due
واجب الاداء مقتضی
it is inadvisable to say that
گفتن ان مقتضی نیست
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
machine address
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
data interchange format
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
texts
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
text
فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد
recode
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
snd
مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایل که حاوی داده صوتی دیجیتال باشد
insinuative smile
لبخندی که برای خود شیرینی یا خود جا کنی باشد
entomology
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
graphics
تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات
with a view to
از لحاظ
with the view of
از لحاظ
for purposes of
از لحاظ
every way
از هر لحاظ
viewpoint
لحاظ
points of view
لحاظ
viewpoints
لحاظ
in the light of
از لحاظ
perspectives
لحاظ
perspective
لحاظ
point of view
لحاظ
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
MMI
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
juridically
از لحاظ حقوقی
morbid anatomy
از لحاظ ناخوشی
sexually
از لحاظ جنس
economically
از لحاظ اقتصاد
phases
لحاظ پایه
socially
از لحاظ اجتماعی
juristically
از لحاظ حقوقی
juridically
از لحاظ قضائی
from an economical standpoint
از لحاظ اقتصاد
orthographically
از لحاظ املا
criminally
از لحاظ جنائی
medically
از لحاظ طبی
professionally
از لحاظ پیشه
materialistically
از لحاظ مادیت
exofficio
از لحاظ سمت
politically
از لحاظ سیاسی
municipally
از لحاظ شهرداری
in every respect
ازهر لحاظ
nationally
از لحاظ ملی
phase
لحاظ پایه
militarily
از لحاظ نظامی
pro forma
از لحاظ فاهر
theologically
از لحاظ الهیات
of
از طرف از لحاظ
to all intents and purposes
ازهر لحاظ
surgically
از لحاظ جراحی
phased
لحاظ پایه
in all respects
ازهر لحاظ
qualitatively
از لحاظ کیفیت
sanitarily
از لحاظ بهداشت
technically speaking
از لحاظ فنی
modally
از لحاظ چگونگی
for brevity's sake
از لحاظ اختصار
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
documenting
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
provisional frame
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
psychbiology
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com