Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
suppressor
موقوف کننده
Other Matches
sacred to
موقوف به
consecrated
موقوف
proscriptive
موقوف
suppressed
موقوف
to bring to a stop
موقوف کردن
Shut up ! dont inter fere .
فضولی موقوف !
to break off
موقوف کردن
ceasing
موقوف شدن
ceases
موقوف کردن
ceases
موقوف شدن
overthrew
موقوف کردن
overthrow
موقوف کردن
overthrowing
موقوف کردن
overthrown
موقوف کردن
overthrows
موقوف کردن
to put a stop to
موقوف کردن
to do away with
موقوف کردن
ceasing
موقوف کردن
drop track
تعقیب موقوف
suppressing
موقوف کردن
suppresses
موقوف کردن
to wipe out
موقوف کردن
suppressive
موقوف سازنده
suppress
موقوف کردن
cesser
موقوف شدن
to put an end to
موقوف کردن
foundation school
اموزشگاه موقوف
to fall in to d.
موقوف شدن
suppressor
موقوف سازنده
ceased
موقوف کردن
cease
موقوف کردن
abolishable
موقوف شدنی
beneficiaries
موقوف علیه
avoids
موقوف کردن
sacred
خاص موقوف
beneficiary
موقوف علیه
avoiding
موقوف کردن
insuppresible
موقوف نشدنی
break off
موقوف کردن
contingent
موکول یا موقوف به
contingents
موکول یا موقوف به
suppression
موقوف سازی
desuetude
موقوف شدگی
sacred to god
موقوف بخدا
ceased
موقوف شدن
avoided
موقوف کردن
cease
موقوف شدن
suppressed
موقوف شده
beneficiary of an endowment
موقوف علیه
avoid
موقوف کردن
subverting
برانداختن موقوف کردن
hands-off
دست زدن موقوف
subverts
برانداختن موقوف کردن
subverted
برانداختن موقوف کردن
subvert
برانداختن موقوف کردن
verthrow
موقوف سازی انقراض
hands off
دست زدن موقوف
suspend
موقوف الاجرا کردن معلق
suspends
موقوف الاجرا کردن معلق
to phase out something
به تدریج موقوف کردن چیزی
suspending
موقوف الاجرا کردن معلق
to ring the knell of anything
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
prebend
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebendal
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
skip it
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
fee tail
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
neutralize track
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
zero supperssion
موقوف کردن صفرها جایگزینی صفرهای ماقبل یک عدد با جای خالی به طوریکه صفرها در موقعیت چاپ عددفاهر نشوند
to make an end of
موقوف کردن تمام کردن
to mend or end
اصلاح کردن یا موقوف کردن
insupressive
پامال نشدنی موقوف نشدنی
dock
جاخالی کردن موقوف کردن
docked
جاخالی کردن موقوف کردن
docks
جاخالی کردن موقوف کردن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
discontinue
بس کردن موقوف کردن
discontinued
بس کردن موقوف کردن
discontinues
بس کردن موقوف کردن
discontinuing
بس کردن موقوف کردن
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
hopper
لی لی کننده
skittish
رم کننده
puffer
پف کننده
repudiationist
رد کننده
wheezier
خس خس یا خر خر کننده
thinner
کم کننده
swooner
غش کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com