Dictiornary-Farsi | موهایش را ریخته بود روی شانه اش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش


Other Matches

hackle	شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
reed	شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
head to head	رقابت شانه به شانه
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
caster	ریخته گر
founder	ریخته گر
foundered	ریخته گر
foundering	ریخته گر
moulder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
founders	ریخته گر
brass founder	ریخته گر
casting	ریخته گی
besprent	ریخته
disorganized	در هم ریخته
foundry man	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
metal founder	ریخته گر
investment foundry	ریخته گی بسته
investment castings	ریخته گی بسته
moulding	ریخته گری
skinning	پوسته ریخته گی
chuted concrete	بتن ریخته گی
casting	قطعه ریخته گی
group casting	ریخته گری
casting	ریخته گری
foundry	ریخته گری
found	ریخته گری
founds	ریخته گری
foundries	ریخته گری
iron foundry	ریخته گی اهن
castellated nut	مهره ریخته گی
precast	پیش ریخته
skinned	پوسته ریخته گی
sheet asphalt	اسفالت ریخته
skin	پوسته ریخته گی
wild and woolly	درهم ریخته
founding	ریخته گری
skins	پوسته ریخته گی
cast concrete	بتن ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
potted	در کوزه ریخته
molten	ریخته ریختگی
cast metal	فلز ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
pig	قالب ریخته گری
debris	اشغال روی هم ریخته
forges	ریخته گری فلز
pig	اهن تازه ریخته
forge	ریخته گری فلز
down hill casting	ریخته گری مستقیم
ejecta	مواد بیرون ریخته
art casting	ریخته گری صنعتی
pigs	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
plaster casts	ریخته گری گچی
compression molding	ریخته گری فشاری
core sand	ماسه ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
direct casting	ریخته گری مستقیم
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته شده
plaster cast	ریخته گری گچی
composite casting	ریخته گری مرکب
molds	قالب ریخته گری
mold	قالب ریخته گری
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
litters	زایمان ریخته وپاشیده
mis run casting	ریخته گری غلط
metal foundry	ریخته گری فلزات
metal casting	ریخته گری فلز
press casting	ریخته گری فشاری
machinery castings	ریخته گری ماشینی
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
mould	قالب ریخته گری
moulded	قالب ریخته گری
moulds	قالب ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
steel foundry	ریخته گری فولاد
shell casting	ریخته گری پوستهای
sand casting	ریخته گری ماسهای
precision casting	ریخته گری دقیق
pouring cup	قاشق ریخته گری
loam castings	ریخته گری شنی
ingot casting	ریخته گری شمش
group teaming	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
foundry pit	جهنم ریخته گری
foundry pit	چاله ریخته گری
foundry cupola	کوپول ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
trumpeting	قیف ریخته گری
trumpeted	قیف ریخته گری
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
jakes	اشغال درهم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
injection molding	ریخته گری تزریقی
molded	قالب ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
shoulders	شانه
shouldered	شانه
shouldering	شانه
combings	دم شانه
iekke	شانه ها
harrower	شانه زن
omoplate	شانه
epaule	شانه
master slave manipulator	یک شانه
boek bou	شانه
beater	شانه
shoulder	شانه
pitchforks	شانه
pitchfork	شانه
comb	شانه
scapulas	شانه
scapula	شانه
combing	شانه
combed	شانه
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
green concrete	بتن تازه ریخته شده
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
teazle	شانه چوپان
honeycombs	شانه عسل
teazel	شانه زدن
flax comb	شانه کتان
flush shoulder	شانه همسطح
flush shoulder	شانه همکف
harness	بند شانه
epauliere	شانه پوش
epauliere	زره شانه
lapwing	شانه بسر
lapwings	شانه بسر
honeycomb	شانه عسل
hard shoulder	شانه استوار
pectinated	شانه دار
neck and neck	شانه بشانه
harnessing	بند شانه
harnessed	بند شانه
shoulder of road	شانه راه
shoulder brace	شانه بند
shoulder balance	بالانس شانه
raised shoulder	شانه سکویی
hoopoe	شانه بسر
hackle	شانه کردن
raised shoulder	شانه برجسته
scaular	استخوان شانه
rack type cutter	شانه رنده
clips	شانه فشنگ
fly comb	شانه ارهای
clip	شانه فشنگ