Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
Other Matches
violaor
مجرم
blameworthy
مجرم
offenders
مجرم
offender
مجرم
convicts
مجرم
delinquent
مجرم
convicting
مجرم
convicted
مجرم
convict
مجرم
criminal
مجرم
culpable
مجرم
criminals
مجرم
delinquents
مجرم
wrongdoer
مجرم متخلف
principals
مجرم اصلی
recidivists
مجرم به عادت
principal
مجرم اصلی
wrongdoers
مجرم متخلف
guilty
بزهکار مجرم
principal in the first degree
مجرم اصلی
recidivist
مجرم به عادت
guilty
مجرم مرتکب
criminate
مجرم خواندن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
requisition
واست استرداد مجرم
rehabilitation
اعاده حیثیت مجرم
requisitioning
واست استرداد مجرم
extraditing
مجرم را مسترد کردن
pronounce quilty
مجرم قلمداد کردن
requisitioned
واست استرداد مجرم
they held culplabe
اورامقصر یا مجرم شناختند
to be culpable for something
مجرم به چیزی بودن
requisitions
واست استرداد مجرم
extradite
مجرم را مسترد کردن
extradites
مجرم را مسترد کردن
extradited
مجرم را مسترد کردن
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
conviction
محکوم یا مجرم شناخته شدن
convictions
محکوم یا مجرم شناخته شدن
processionary
دستهای
denominational
دستهای
fascicular
دستهای
party lines
خط دستهای
bunchy
دستهای
claque
دستهای که
congregational
دستهای
fascicled
دستهای
party line
خط دستهای
batches
دستهای
batch
دستهای
batch file
فایل دستهای
productions
تولید دستهای
multiple contact
کنتاکت دستهای
pentadelphous
پنج دستهای
batch mode
باب دستهای
poppyhead
گل اذین دستهای
batch processing
پردازش دستهای
batch compiler
همگردان دستهای
gregarious
اجتماعی دستهای
group flashing light
چشمک زن دستهای
block copolymer
همبسپار دستهای
production
تولید دستهای
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
splitting
چند دستهای شدن
asterism
برج دستهای از ستارگان
wash your hands
دستهای خود را بشویید
gallowglass
دستهای سرباز مزدور
To be out to do some thing .
کمر همت بستن ( کمر انجام کاری را بستن )
feverweed
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
deadman's float
شناور بودن با دستهای باز
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
squadrons
دستهای از مردم گروه هواپیما
squadron
دستهای از مردم گروه هواپیما
dinosaurs
دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
vespiary
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
wide arm handstand
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
batches
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
deme
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
batch
سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
chain gang
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
fascicule
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus
دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
someone's hands are tied
<idiom>
دستهای کسی بسته بودن
[اصطلاح مجازی]
hard handed
دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
maharajah
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharajas
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
maharaja
لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
fascicle
دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
hurdy gurdy
نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
monoprogramming system
سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
queues
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
happy family
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
passionist
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queue
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chains
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
batch
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
batches
فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
queueing
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
forlorn hope
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
windrow
دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
chain
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
songfest
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
queued
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
Jehovah's Witnesses
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
rje
سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
stream
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
jobs
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
AUTOEXEC.BAT
فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
logs
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
log
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
persistent offender
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
autoexec bat
در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
TDS
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
bureaus
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureau
ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
batch
فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
batches
فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
transaction
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
grog
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
BAT file extension
مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
curdles
بستن
tightening
بستن
tightened
بستن
sellotape
بستن
tighten
بستن
curdled
بستن
curdle
بستن
spanning
پل بستن
curdling
بستن
tightens
بستن
infer
بستن
portcullises
بستن
portcullis
بستن
obstructs
بستن
obstructing
بستن
to shut out
بستن
obstructed
بستن
obstruct
بستن
dresses
بستن
dress
بستن
infers
بستن
inferring
بستن
to shut up
بستن
to tie up
بستن
inferred
بستن
sellotaped
بستن
sellotapes
بستن
congeals
یخ بستن
congealing
یخ بستن
congealed
یخ بستن
congeal
یخ بستن
concludes
بستن
conclude
بستن
cinch
بستن
closes
: بستن
fasten
بستن
fastens
بستن
sellotaping
بستن
fastened
بستن
knits
بستن
impute
بستن
belay
بستن
ligate
بستن
cadged
بستن
cadge
بستن
shutters
بستن
ligation
بستن رگ
obtruate
بستن
oppilate
بستن
obturate
بستن
occlude
بستن
pack up
بستن
shutter
بستن
lash vt
بستن
cadges
بستن
cadging
بستن
clousure
بستن
colligate
بستن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com