English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
clearing مکان مسطح
clearings مکان مسطح
Other Matches
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
migration نقل مکان نقل مکان کردن
planes مسطح
planed مسطح
planing مسطح
plane مسطح
plainer مسطح
planar مسطح
flattened مسطح
plains مسطح
plainest مسطح
even مسطح
flat مسطح
flattest مسطح
plain مسطح
levelled مسطح
tabulate مسطح
levels مسطح
leveled مسطح
level مسطح
tabulates مسطح
tabulated مسطح
flatly بطور مسطح
level point نقطه مسطح
plane wave موج مسطح
levels مسطح کردن
map chart نقشه مسطح
levelled مسطح شدن
levelled مسطح کردن
level land زمین مسطح
flatware فروف مسطح
flatfoot مسطح شدن کف پا
portfolios کانتینر مسطح
levels مسطح شدن
piggybacks واگن مسطح
piggyback واگن مسطح
tabulates مسطح کردن
portfolio کانتینر مسطح
campaigns زمین مسطح
campaigning زمین مسطح
campaigned زمین مسطح
campaign زمین مسطح
tabulated مسطح کردن
tabulate مسطح کردن
planar complex کمپلکس مسطح
planar configuration پیکربندی مسطح
flatbed scanner پویشگر مسطح
leveled مسطح شدن
flat arch قوس مسطح
level مسطح شدن
plane figure شکل مسطح
planes صاف مسطح
level مسطح کردن
planing صاف مسطح
arch flat طاق مسطح
plateaux زمین مسطح
plateaus زمین مسطح
plateau زمین مسطح
flat pack بسته مسطح
flat ground زمین مسطح
area weight balance ترازوی مسطح
square planar مسطح مربعی
leveled مسطح کردن
flatbed plotter رسام مسطح
planed صاف مسطح
flat weld جوش مسطح
rase مسطح کردن
flat roof بام مسطح
plane صاف مسطح
flat pass رخده مسطح
plane polarized light نور قطبیده مسطح
linear polarized light نور قطبیده مسطح
plane سطح تراز مسطح
planes سطح تراز مسطح
planing سطح تراز مسطح
planed سطح تراز مسطح
flat panel display صفحه نمایش مسطح
door panel بخش مسطح درب
terraced roof پشت بام مسطح
tringular planar molecule مولکول سه گوش مسطح
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
tableland زمین هموار و مسطح
planisphere جهان نمای مسطح
plano concave lens عدسی مسطح- مقعر
trigonal planar molcule مولکول مسطح مثلثی
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
raft دگل قایق مسطح الواری
boarded تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
rafts دگل قایق مسطح الواری
sinusoidal projection نقشه جهان نمای مسطح
flat bed plotter رسام با بستر تخت مسطح
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
platelet جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
diaper [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
chimney-bar [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
conical flow تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
gas plasma display صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboards کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboard کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
stabilizer مکان
stead مکان
spaces مکان
space مکان
part مکان
locations مکان
location مکان
locus مکان
stabilisers مکان
placing جا مکان
sited مکان
placing مکان
illocal بی مکان
sites مکان
spot مکان
spots مکان
purlieus مکان جا
site مکان
places مکان
there ان مکان
place جا مکان
places جا مکان
place مکان
memory location مکان حافظه
topography مکان نگاری
locative دال بر مکان
nowheres در هیچ مکان
otherwhere در مکان دیگر
adverb of place فرف مکان
location counter مکان شمار
place learning مکان اموزی
place of honor مکان پر افتخار
public place مکان عمومی
topology مکان شناسی
topologist مکان شناس
topographer مکان نگار
storage location مکان ذخیره
response position مکان جواب
sign position مکان علامت
print position مکان چاپ
storage location مکان انباره
unit position مکان واحد
left shift تغییر مکان به چپ
ubiety کیفیت مکان
change of place تغییر مکان
displaciment تفاوت مکان
displaciment تغییر مکان
displeacement of water تغییر مکان اب
screen position مکان صفحه
localities موضع مکان
shifted تغییر مکان
shift تغییر مکان
facility مکان ساختمان
moves نقل مکان
shifts تغییر مکان
place مکان موقع
nowhere در هیچ مکان
cursors مکان نما
cursor مکان نما
placing مکان موقع
places مکان موقع
moved نقل مکان
move نقل مکان
locations مکان یابی
locality موضع مکان
location مکان یابی
locus مکان هندسی
loci مکان هندسی
displacement تغییر مکان
location of industry تعیین مکان صنعت
piston displacement تغییر مکان پیستون
permanent change of station تغییر مکان دایمی
location theory نظریه تعیین مکان
mobility قابلیت نقل مکان
rudders مکان عمودی متحرک
mental topography مکان نگاری ذهن
rudder مکان عمودی متحرک
shift out تغییر مکان به بیرون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com