English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
execrate مکروه داشتن
Other Matches
abominable مکروه
detested مکروه
execrable مکروه
disapproved مکروه
abhorrent مکروه
abominates مکروه دانستن
abominably بطور مکروه
abominate مکروه دانستن
abominated مکروه دانستن
abominating مکروه دانستن
detestable مکروه کریه
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
owning داشتن
owned داشتن
lack کم داشتن
lacked کم داشتن
lacks کم داشتن
owns داشتن
redolence بو داشتن
lackvt کم داشتن
relieve داشتن
bears در بر داشتن
bears داشتن
relieves داشتن
bear در بر داشتن
bear داشتن
relieving داشتن
to hold داشتن
own داشتن
intercommon داشتن
to have داشتن
wanted کم داشتن
to have possession of داشتن
to be in a f. تب داشتن
possess داشتن
have داشتن
possesses داشتن
to have f. تب داشتن
monogyny داشتن یک زن
possessing داشتن
to hold a meeting داشتن
to be feverish تب داشتن
to possess داشتن
doubts شک داشتن
having داشتن
doubt شک داشتن
doubted شک داشتن
want کم داشتن
doubting شک داشتن
to go hot تب داشتن
protrudes برامدگی داشتن
protruded برامدگی داشتن
protrude برامدگی داشتن
suspending معوق داشتن
suspends معوق داشتن
raise برپا داشتن
raises برپا داشتن
suspend معوق داشتن
loathes نفرت داشتن از
lasts دوام داشتن
abhorred تنفر داشتن از
abhor بیم داشتن از
abhor تنفر داشتن از
to have in mind در نظر داشتن
affords استطاعت داشتن
abhorring تنفر داشتن از
abhors تنفر داشتن از
bestow ارزانی داشتن
protruding برامدگی داشتن
lasted دوام داشتن
last دوام داشتن
afford استطاعت داشتن
bestows ارزانی داشتن
bestowing ارزانی داشتن
bestowed ارزانی داشتن
afforded استطاعت داشتن
affording استطاعت داشتن
debt بدهی داشتن
outclass برتری داشتن بر
minds در نظر داشتن
minds تصمیم داشتن
minding در نظر داشتن
minding تصمیم داشتن
mind در نظر داشتن
mind تصمیم داشتن
likes دوست داشتن
liked دوست داشتن
like دوست داشتن
may امکان داشتن
declaring افهار داشتن
outclassed برتری داشتن بر
outclasses برتری داشتن بر
value گرامی داشتن
overlaps اشتراک داشتن
overlaps اصطکاک داشتن
overlapped اشتراک داشتن
overlapped اصطکاک داشتن
overlap اشتراک داشتن
overlap اصطکاک داشتن
correlation ارتباط داشتن
to look like شباهت داشتن
outclassing برتری داشتن بر
declares افهار داشتن
declare افهار داشتن
affects تمایل داشتن
roll تلاطم داشتن
confides اعتماد داشتن به
confided اعتماد داشتن به
confide اعتماد داشتن به
fluctuates نوسان داشتن
fluctuated نوسان داشتن
fluctuate نوسان داشتن
debts بدهی داشتن
spared دریغ داشتن
spare دریغ داشتن
importing اهمیت داشتن
imported اهمیت داشتن
rolled تلاطم داشتن
rolls تلاطم داشتن
desiring میل داشتن
desires میل داشتن
desire میل داشتن
represents نمایندگی داشتن
represented نمایندگی داشتن
represent نمایندگی داشتن
requiring لازم داشتن
requires لازم داشتن
required لازم داشتن
require لازم داشتن
affects دوست داشتن
affect تمایل داشتن
affect دوست داشتن
import اهمیت داشتن
contradicts تناقض داشتن با
scoots سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
scooted سرعت داشتن
scoot سرعت داشتن
deserves استحقاق داشتن
deserve استحقاق داشتن
believes گمان داشتن
believed گمان داشتن
believe گمان داشتن
liaising بستگی داشتن
liaising رابطه داشتن
liaises بستگی داشتن
liaises رابطه داشتن
liaised بستگی داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
contradicted تناقض داشتن با
contradict تناقض داشتن با
implying دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
wish [would like] تمایل داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
liaised رابطه داشتن
liaise بستگی داشتن
liaise رابطه داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com