Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
Other Matches
unseen	مکشوف نشده
find out	مکشوف کردن
finds	چیز یافته مکشوف
find	چیز یافته مکشوف
disposed flank	جناح مکشوف جوانب باز
paranormal	ماورای پدیدههای علمی مکشوف
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
constructed	ساختن
fabricates	ساختن
constructs	ساختن
fabricating	ساختن
indite	ساختن
construct	ساختن
constructing	ساختن
miscreate	بد ساختن
fabricated	ساختن
creates	ساختن
generated	ساختن
generating	ساختن
generates	ساختن
generate	ساختن
set up	ساختن
creating	ساختن
create	ساختن
upgrade	ساختن
upgraded	ساختن
upgrades	ساختن
upgrading	ساختن
fabricate	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
pellet	حب ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
compose	ساختن
fabrication	ساختن
makes	ساختن
make	ساختن
manufactured	ساختن
dree	ساختن با
confect	ساختن
manufacture	ساختن
manufactures	ساختن
composes	ساختن
idolised	بت ساختن
produce	ساختن
bridges	پل ساختن
bridged	پل ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
forborne	ساختن با
produced	ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
produces	ساختن
remake	از نو ساختن
to t. up	ساختن
minted	ساختن
remakes	از نو ساختن
minting	ساختن
to get along	ساختن
to go in with	ساختن با
mints	ساختن
bridge	پل ساختن
to make a shift	ساختن
to make away	ساختن
mint	ساختن
upbuild	ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarised	اشنا ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximised	بیشینه ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
diversified	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
produces	ساختن محصول
familiarized	اشنا ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
disable	ناتوان ساختن
familiarize	اشنا ساختن
disables	ناتوان ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
familiarising	اشنا ساختن
maximising	بیشینه ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
assimilating	شبیه ساختن
notifies	اگاه ساختن
notified	اگاه ساختن
produced	ساختن محصول
reconciling	راضی ساختن
diversify	گوناگون ساختن
reconciles	راضی ساختن
produce	ساختن محصول
diversifying	گوناگون ساختن
interring	مدفون ساختن
subverted	واژگون ساختن
denigration	سیاه ساختن
reconcile	راضی ساختن
internalization	درونی ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
detatch	جدا ساختن
snarls	خشمگین ساختن
relieving	بر جسته ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
minimizing	کمینه ساختن
discourage	بی جرات ساختن
minimizes	کمینه ساختن
assimilates	شبیه ساختن
minimized	کمینه ساختن
discourages	بی جرات ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
rescind	باطل ساختن
minimises	کمینه ساختن
substantiating	مستند ساختن
denude	عاری ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
minimised	کمینه ساختن
rescinding	باطل ساختن
vitiated	معیوب ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensure	مطمئن ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
vitiate	معیوب ساختن
accustoms	معتاد ساختن
rescinds	باطل ساختن
accustoming	معتاد ساختن
relieve	بر جسته ساختن
accustom	معتاد ساختن
relieves	بر جسته ساختن
insuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
humidified	مرطوب ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
disabling	ناتوان ساختن
nauseate	متنفر ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com