Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
main field
میدان اصلی
Search result with all words
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
Other Matches
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
courses
میدان تیر میدان
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
reached
میدان
ring
میدان
frontages
میدان
frontage
میدان
field line
خط میدان
arenas
میدان
spaces
میدان
line bay
میدان خط
space
میدان
arena
میدان
ROUNDABOUT
میدان
piazza
میدان
plains
میدان
plainest
میدان
plainer
میدان
trone
میدان
plain
میدان
placing
میدان
places
میدان
zero field
بی میدان
open space
میدان
forum
میدان
aim
میدان
place
میدان
forums
میدان
reach
میدان
reaches
میدان
reaching
میدان
sq
میدان
scope
میدان
plaza
میدان
fielded
میدان
domains
میدان
agora
میدان
domain
میدان
aims
میدان
fields
میدان
line of force
خط میدان
aimed
میدان
field
میدان
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
filed circuit
مدار میدان
placing
میدان شهری
fixed field
میدان ثابت
champ
میدان جنگ
place
میدان شهری
battlefield
میدان نبرد
firing range
میدان تیر
places
میدان شهری
battlefield
میدان جنگ
plaza
میدان عمومی
field voltage
ولتاژ میدان
protected field
میدان محفوظ
field of gravity
میدان ثقل
radar ranging
میدان رادار
spaces
میدان صحن
space
میدان صحن
field of force
میدان نیرو
field of fire
میدان اتش
middle
میانه میدان
psychological field
میدان روانی
middles
میانه میدان
field of consciousness
میدان هشیاری
field of battle
میدان رزم
field of battle
میدان جنگ
field of attention
میدان توجه
purview
حدود میدان
field of regard
میدان دید
visual field
میدان دید
field vector
بردار میدان
field theory
تئوری میدان ها
field of fire
میدان تیر
field strength
شدت میدان
field rheostat
رئوستای میدان
field regulator
نافم میدان
field rectifier
یکسوساز میدان
maxwell field
میدان ماکسول
field range
میدان تیرجنگی
field pole
قطب میدان
field of vision
میدان دید
field of vision
میدان بینایی
field of view
میدان دید
minefield
میدان مین
game keeper
قرق چی میدان
low field
میدان ضعیف
interference field
میدان مزاحم
magnetic balance
تعادل میدان
input field
میدان ورودی
magnetic f.
میدان مغناطیسی
square
جذر میدان
squared
جذر میدان
inhomogeneous field
میدان غیریکمواخت
maxwell field
میدان ماکسولی
inhomogeneity of a field
غیریکنواختی یک میدان
induction field
میدان القائی
squares
جذر میدان
parade
میدان رژه
squaring
جذر میدان
interference field
میدان انترفرنس
intermediate field
میدان میانی
magnetic field line
خط میدان مغناطیسی
ranges
میدان حدودتغییرات
ring
انگشتر میدان
yard
محوطه یا میدان
ranges
میدان تیر
ranged
میدان حدودتغییرات
ranged
میدان تیر
warfare
میدان جنگ
irrotational field
میدان ناگردان
range
میدان حدودتغییرات
intermediate field
میدان واسطه
range
میدان تیر
playing fields
میدان بازی
playing field
میدان بازی
line of magnetic field strength
خط میدان مغناطیسی
vector field
میدان برداری
paraded
میدان رژه
parades
میدان رژه
yards
محوطه یا میدان
champing
میدان جنگ
champs
میدان جنگ
battlefields
میدان جنگ
perceptual field
میدان ادراکی
scope
میدان دید
rink
میدان یخ بازی
rinks
میدان یخ بازی
front porch
میدان جلو
magnetic flux line
خط میدان مغناطیسی
phenomenal field
میدان پدیداری
force field
میدان نیرو
flying ground
میدان پرواز
champed
میدان جنگ
sights
میدان دید
sight
میدان دید
parading
میدان رژه
image field curvature
انحنای میدان
obstacle course
میدان موانع
image field
میدان تصویر
back
مدافع خط میدان
on sight
در میدان دیددوربین
backs
مدافع خط میدان
magnetic stray field
میدان پراکنده
high field
میدان قوی
magnetizing field
میدان مغناطیس گر
outfight
از میدان در کردن
gravitational field
میدان گرانش
battlefields
میدان نبرد
flying field
میدان فرودگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com