English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
intermediate field میدان میانی
Other Matches
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
courses میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
middle deck پل میانی
mesail میانی
mesne میانی
mesial میانی
medium میانی
center back بک میانی
mediums میانی
median میانی
midline خط میانی
mediating میانی
mediates میانی
innermost میانی
mediated میانی
mediate میانی
mesal میانی
center land خط میانی
inmost میانی
medial میانی
centric میانی
centrical میانی
midsection قطعه میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate layer لایه میانی
intermediate link حلقه میانی
intermediate عضو میانی
intermediate طبقه میانی
interconnection اتصال میانی
intermediate office مرکز میانی
intermediate anneal التهاب میانی
neutral wire سیم میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
neutral conductor سیم میانی
intermediate contact کنتاکت میانی
mid- میانی وسطی
tympanum گوش میانی
midpoint نقطه میانی
midpoints نقطه میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
tun dish throught پاتیل میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
ridge rope سیم میانی
intermediate points جهات میانی
intermediate plate صفحه میانی
interphase فاز میانی
median سکوی میانی
buffer حافظه میانی
intermediate phase فاز میانی
hogging تنش میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
intermediate fuse فیوز میانی
middle part قسمت میانی
intermediate band باند میانی
median income درامد میانی
center section بال میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
mesencephalon مغز میانی
center circle دایره میانی
mid flap فلپ میانی
middles میانی وسطی
middle ear گوش میانی
middle میانی وسطی
center wing بال میانی
mid میانی وسطی
drop keel تیغه میانی
dorsomedial پشتی- میانی
lower boom تیرک میانی
lower boom بوم میانی
center line خط میانی زمین
central strip نوار میانی
central reserve سکوی میانی
midfield line خط میانی زمین
center stripe خط میانی زمین
halfback بازیگر میانی
middle fraction پاره میانی
middle fraction جزء میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
meddle میانی وسطی
middle layer قشر میانی
meddles میانی وسطی
meddled میانی وسطی
cut splice پیوند میانی
interband باند میانی
halfback بازیگرخط میانی
i.f. فرکانس میانی
medice قسمت میانی زمین
rail الت میانی در و پنجره
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
interceding پادر میانی کردن
intercedes پادر میانی کردن
interceded پادر میانی کردن
intercede پادر میانی کردن
looming قسمت میانی پارو
loomed قسمت میانی پارو
loom قسمت میانی پارو
middles منطقه میانی زمین
middle lintel in window وادار میانی پنجره
looms قسمت میانی پارو
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate temperature درجه حرارت میانی
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
midpoint rule قاعده نقطه میانی
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
bilge board تخته میانی قایق
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
grounded neutral سیم میانی زمین
center نقط ه میانی چیزی
deepest نقطه میانی سر پیچ
deeper نقطه میانی سر پیچ
deep نقطه میانی سر پیچ
vermis قطعه میانی مخچه
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
intermediate repeater تقویت کننده میانی
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
medial layer لایه میانی [پزشکی]
interband telegraphy تلگراف باند میانی
half length illusion خطای ادراکی میانی
interjacent میانی در میان افتاده
media پوشش میانی سرخرگ
amidship قسمت میانی قایق
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
middle منطقه میانی زمین
third ventricle بطن میانی مغز
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
cif فرمت میانی معروف
flankerback بازیگر میانی جناح
centered نقط ه میانی چیزی
dermis غشاء میانی پوست
centers نقط ه میانی چیزی
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
centred نقط ه میانی چیزی
central concrete membrane پرده میانی بتنی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
center back بازیگر میانی خط عقب
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
center ice circle داره میانی زمین
centre نقط ه میانی چیزی
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
otitis media [OM] عفونت گوش میانی [پزشکی]
drawman مرد میانی برای رویارویی
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man بازیگر میانی بیس بال
seat قسمت میانی زین اسب
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
seats قسمت میانی زین اسب
proxinal نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
midpoints نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoint نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
seated قسمت میانی زین اسب
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
set back مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
stapedial وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
Biedermeier [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
interpage در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
endodontia شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
endodontics شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
agora میدان
line bay میدان خط
line of force خط میدان
field line خط میدان
reached میدان
reaching میدان
zero field بی میدان
place میدان
spaces میدان
space میدان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com