Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
deep minefield
میدان مین عمیق زیرابی
Other Matches
depth charge
خرج زیرابی بمب زیرابی
depth charges
خرج زیرابی بمب زیرابی
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
underwater
زیرابی
undersea
زیرابی
pilling
سد زیرابی
sub aqueous
زیرابی
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
underwater demolition
تخریب زیرابی
ash can
بمب زیرابی
reefs
صخره زیرابی
scarp
صخره زیرابی
triplane target
هدف کش زیرابی
reef
صخره زیرابی
sand bank
تپه زیرابی
hurst
تپه زیرابی
deep water waves
موجهای زیرابی
deep jeep
خودرو زیرابی
depth bomb
بمب زیرابی
hydrophone
میکروفن زیرابی
subsurface
زیردریایی زیرابی
underneath swimming
شنای زیرابی
deep jeep
جیپ زیرابی
submersible
غوطه ور شناور زیرابی
ambient noise
نوعی صدای زیرابی
depth charge armor
روکش بمب زیرابی
shoal
کم جای تپه زیرابی
shoals
کم جای تپه زیرابی
deep creep attack
تک ناگهانی با بمب زیرابی
depth charge armor
حفاظ بمب زیرابی
wet fly
طعمه ماهیگیری زیرابی
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
k gun
سکوی پرتاب بمب زیرابی
banks
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
flooder
غرق کننده محفظه مین زیرابی
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
deepest
عمیق
deep rooted
عمیق
fathomless
عمیق
deeper
عمیق
deep
عمیق
profound
عمیق
coursed
میدان تیر میدان
course
میدان تیر میدان
courses
میدان تیر میدان
pit type furnace
کوره عمیق
suspiration
نفس عمیق
sopor
خواب عمیق
willie waught
جرعه عمیق
soaking pit
کوره عمیق
midnight
دل شب تاریکی عمیق
inhalation
نفس عمیق
depth charges
خرج عمیق
profoundly
بطور عمیق
canyons
دره عمیق
canyon
دره عمیق
heartstrings
احساسات عمیق
in-depth
دقیق و عمیق
crevasse
شکاف عمیق
crevasses
شکاف عمیق
depth adjustment
تنظیم عمیق
channels
قسمت عمیق اب
channelled
قسمت عمیق اب
channeling
قسمت عمیق اب
channeled
قسمت عمیق اب
depth charge
خرج عمیق
channel
قسمت عمیق اب
deep well
چاه عمیق
abyss
بسیار عمیق
grand opera
اپرای عمیق
deep percolation
نفوذ عمیق
deep hole drilling
سوراخ عمیق
deep hole boring
سوراخ عمیق
deep fording
عبور از اب عمیق
deep drawing
کشش عمیق
recondite
عمیق پیچیده
deep targets
هدفهای عمیق
abysses
بسیار عمیق
advance cracking
ترکهای عمیق
abysm
بسیار عمیق
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
canons
دره عمیق وباریک
pit type furnace
کوره نوع عمیق
steepest
دارای شیب عمیق
canon
دره عمیق وباریک
pit furnace crane
جراثقال کوره عمیق
steep
دارای شیب عمیق
deep charge
خرج عمیق دریایی
bathyal
مربوط به دریای عمیق
clunks
صدای عمیق و تو خالی
psychognosis
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
مطالعه عمیق روانی
ravine
دره تنگ و عمیق
ravines
دره تنگ و عمیق
clunk
صدای عمیق و تو خالی
deep sleep
خواب عمیق
[روانشناسی]
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
slow-wave sleep
[SWS]
خواب عمیق
[روانشناسی]
subsoil
شخم عمیق زدن
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
diving well
قسمت عمیق استخر
ebb tide
جریان جذر عمیق
subsoil ploughing
شخم گود یا عمیق
deep supporting fire
اتش پشتیبانی عمیق
deep fording
عبوراز پایاب عمیق
To take a deep breath .
نفس عمیق کشیدن
suspire
نفس عمیق کشیدن
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
plunge
گودال عمیق سرازیری تند
plunged
گودال عمیق سرازیری تند
deep hole boring machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
bore hole pump
تلمبه توربینی چاه عمیق
deep hole drilling machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
tarn
دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
depth-adjustment mechanism
طرز کار تنظیم عمیق
plunges
گودال عمیق سرازیری تند
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
ruts
جای چرخ عمیق روی شوسه
rut
جای چرخ عمیق روی شوسه
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
hungry
[تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
torpex
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
deep discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it.
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
underwater demolition
تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
hasty breaching
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
agora
میدان
forums
میدان
plaza
میدان
arenas
میدان
piazza
میدان
reach
میدان
trone
میدان
reached
میدان
reaches
میدان
reaching
میدان
line bay
میدان خط
line of force
خط میدان
open space
میدان
field line
خط میدان
forum
میدان
plains
میدان
plainest
میدان
plainer
میدان
fielded
میدان
field
میدان
scope
میدان
plain
میدان
placing
میدان
places
میدان
fields
میدان
place
میدان
spaces
میدان
space
میدان
domains
میدان
domain
میدان
aimed
میدان
zero field
بی میدان
aim
میدان
aims
میدان
frontages
میدان
frontage
میدان
sq
میدان
ring
میدان
arena
میدان
ROUNDABOUT
میدان
field of attention
میدان توجه
field of battle
میدان جنگ
field of application
میدان کاربرد
electrostatic field
میدان الکتروستاتیکی
field of action
میدان اثر
field mark
نشان میدان
f.of battle
میدان جنگ
field constant
ثابت میدان
field of battle
میدان رزم
field of view
میدان دید
visual field
میدان دید
electromagnetic field
میدان الکترومغناطیسی
field of regard
میدان دید
field of gravity
میدان ثقل
field of vision
میدان بینایی
field of vision
میدان دید
field of force
میدان نیرو
field of fire
میدان اتش
field of fire
میدان تیر
field of consciousness
میدان هشیاری
electromagnetic spectrum
میدان الکترومغناطیسی
obstacle course
میدان موانع
field control
کنترل میدان
field current
جریان میدان
field intensity
شدت میدان
field repetition rate
بسامد میدان
field frequency
بسامد میدان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com