Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
bit
میله فلزی داخل دهان اسب
bits
میله فلزی داخل دهان اسب
Other Matches
armature
میله فلزی
metal rod
میله فلزی
arch-bar
[میله ی فلزی زیر قوس آجری]
chimney-crane
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
sway bar
میله فلزی وصل به محوربرای جلوگیری از نوسان پیچها
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
tenpin
میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
double wood
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
birdcages
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
feinting
حرکت از میله بالا به میله پایین
feint
حرکت از میله بالا به میله پایین
feints
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted
حرکت از میله بالا به میله پایین
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
shafts
میله ستون میله چاه
shaft
میله ستون میله چاه
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
spittle
اب دهان
astomatal
بی دهان
polystomatous
دهان
polystome
دهان
jibbing
دهان
jibs
دهان
astomatous
بی دهان
jibbed
دهان
jib
دهان
potato box
دهان
saliva
اب دهان
mouthing
دهان
slobbers
اب دهان
mouthed
دهان
mouth
دهان
slobbering
اب دهان
gob
دهان
puss
دهان
unmuffle
دهان
gobs
دهان
OS
دهان
slobber
اب دهان
chops
دهان
slobbered
اب دهان
mouths
دهان
mouth-watering
دهان آب انداز
peroral
از راه دهان
throats
صدا دهان
throat
صدا دهان
mouthwashes
دهان شویه
gag
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
mouthwash
دهان شویه
gagging
دهان باز کن
gags
دهان باز کن
neb
پوزه دهان
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
oral
از راه دهان
mouthy
دهان دار
spits
اب دهان خدو
spit
اب دهان خدو
scold
ادم بد دهان
microstomous
کوچک دهان
to shut up
دهان بستن
mouth
در دهان گذاشتن
stomatous
دهان دار
stomatology
دهان پزشکی
cyclostomatous
دهان گرد
toho
دهان ببر
mouths
در دهان گذاشتن
orals
از راه دهان
gymnostomous
برهنه دهان
openmouthed
دهان باز
reeked
بخار دهان
mouthed
در دهان گذاشتن
stoma
شکاف دهان
palates
سقف دهان
palate
سقف دهان
scolded
ادم بد دهان
scolds
ادم بد دهان
widemouthed
دهان باز
reeking
بخار دهان
reeks
بخار دهان
slobbers
دهان را اب انداختن
slobbering
دهان را اب انداختن
mouthing
در دهان گذاشتن
rictus
چاک دهان
slobber
دهان را اب انداختن
stomatal
دهان دار
slobbered
دهان را اب انداختن
reek
بخار دهان
stomatitis
ورم دهان
stomatic
شبیه دهان
stomatal
وابسته به دهان
cyclostomate
دهان گرد
astomatal
فاقد دهان
fomalhaut
دهان ماهی
insalivate
اب دهان زدن به
halitosis
گند دهان
fetid
گند دهان
drool
اب از دهان تراوش شدن
mouthpart
زائده نزدیک دهان
Wellington
چکمه دهان گشاد
throw to the wolves
<idiom>
به دهان گرگ انداختن
drooled
اب از دهان تراوش شدن
mugged
ساده لوح دهان
xerostomia
خشکی دهان
[پزشکی]
muzzle
دهان بند دهنه
mugging
ساده لوح دهان
mugs
ساده لوح دهان
dry mouth syndrome
خشکی دهان
[پزشکی]
To muzzle the people.
دهان مردم را بستن
spits
اب دهان پرتاب کردن
spit
اب دهان پرتاب کردن
muzzling
دهان بند دهنه
muzzles
دهان بند دهنه
muzzled
دهان بند دهنه
mug
ساده لوح دهان
to escape one's lips
از دهان کسی در رفتن
dry mouth
خشکی دهان
[پزشکی]
toadfish
ماهی دهان گشاددریایی
clump block
قرقره دهان گشاد
halitosis
بدبویی دهان
[پزشکی]
fish fag
زن بدزبان یابد دهان
aboral
نقطه مقابل دهان
gag
دهان بند بستن
gagged
دهان بند بستن
gagging
دهان بند بستن
gags
دهان بند بستن
paralysis of the face
لغو یا کجی دهان
yap
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
bazoo
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
screw up
غنچه کردن دهان
spiracular
شبیه سوراخ دهان
squiggles
در دهان قرقره کردن
hagfish
مارماهی دهان گرد
socket
کام
[سقف دهان]
trap
نیرنگ فریب دهان
fullmouthed
دارای دهان کامل
slobbers
اب دهان روان ساختن
slobbering
اب دهان روان ساختن
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
slobbered
اب دهان روان ساختن
slobber
اب دهان روان ساختن
drooling
اب از دهان تراوش شدن
squiggle
در دهان قرقره کردن
orinasal
از دهان و بینی درامده
pie hole
[American E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
drools
اب از دهان تراوش شدن
blurt
از دهان بیرون انداختن
swearer
ادم بد دهان وفحاش
bad breath
بدبویی دهان
[پزشکی]
fetor oris
بدبویی دهان
[پزشکی]
stomatogastric
وابسته به دهان ومعده
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
trap
دهان
[اصطلاح روزمره]
chops
دهان
[اصطلاح روزمره]
jaws
دهان
[اصطلاح روزمره]
maw
دهان
[اصطلاح روزمره]
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
cake-hole
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
mush
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
gob
[British E]
دهان
[اصطلاح روزمره]
aftertastes
اثر و طعم غذا در دهان
gaped
نگاه خیره با دهان باز
aftertaste
اثر و طعم غذا در دهان
gaping
نگاه خیره با دهان باز
gape
نگاه خیره با دهان باز
stomatitis
ورم مخاط دهان ولثه
gapes
نگاه خیره با دهان باز
hand to mouth reaction
واکنش دست به دهان بردن
living from hand to mouth
<idiom>
دست به دهان زندگی کردن
To sound someone out . To feel someones pulse .
مزه دهان کسی را فهمیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com