Dictiornary-Farsi | میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
average propensity to save	میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد


Other Matches

average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
ap.saved is a p gained	یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
medium pacer	توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium pace bowler	توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
saving institutions	موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board	طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
median income	درامد متوسط
average revenue	درامد متوسط
mean income	درامد متوسط
average revenue product	درامد متوسط محصول
thrift	پس انداز
irrigator	اب انداز
saving	پس انداز
ex post saving	پس انداز
ex ante saving	پس انداز
savings	پس انداز
deposit	پس انداز
deposits	پس انداز
aggregate saving	پس انداز کل
forehanded	پس انداز کن
saver	پس انداز کن
shoveling	خاک انداز
napkin	پیش انداز
lay-by	پس انداز کردن
lay-bys	پس انداز کردن
outlook	چشم انداز
divisive	تفرقه انداز
shoveled	خاک انداز
deposit account	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب پس انداز
clearing bank	بانک پس انداز
clearing banks	بانک پس انداز
napkins	پیش انداز
dustpan	خاک انداز
dustpans	خاک انداز
potholes	دست انداز
shovel	خاک انداز
pothole	دست انداز
line starter	راه انداز خط
bump	دست انداز
landscapes	چشم انداز
landscaped	چشم انداز
perspectives	چشم انداز
prospect	چشم انداز
perspective	چشم انداز
intrigant	پشت هم انداز
landscaping	چشم انداز
hooker	قلاب انداز
hookers	قلاب انداز
torpedo tube	اژدر انداز
scope	چشم انداز
to lay up	پس انداز کردن
to lay aside	پس انداز کردن
initiator terminator	راه انداز
prospected	چشم انداز
prospecting	چشم انداز
stoker	سوخت انداز
parapets	دست انداز
parapet	دست انداز
catapulted	سنگ انداز
springer	کمند انداز
splitter	نفاق انداز
spearman	نیزه انداز
jack ketch	طناب انداز
abortifacient	بچه انداز
the t.	صاعقه انداز
prospects	چشم انداز
thrift institutions	موسسات پس انداز
actual saving	پس انداز واقعی
intriguant	پشت هم انداز
intriguer	پشت هم انداز
theory of saving	نظریه پس انداز
jaculator	نیزه انداز
national saving	پس انداز ملی
missile man	موشک انداز
missile launcher	موشک انداز
mortar	خمپاره انداز
paradox of thrift	تناقض پس انداز
mortars	خمپاره انداز
driver	راه انداز
paysage	چشم انداز
drivers	راه انداز
permanent saving	پس انداز دائمی
personal saving	پس انداز شخصی
postponer	تاخیر انداز
private saving	پس انداز خصوصی
procrastinator	تعویق انداز
propensity to save	گرایش به پس انداز
rate of saving	نرخ پس انداز
sonorous	طنین انداز
mobilization of savings	بسیج پس انداز
negative saving	پس انداز منفی
ringer	طنین انداز
puddles	دست انداز
puddle	دست انداز
ringers	طنین انداز
bomber	بمب انداز
net saving	پس انداز خالص
bombers	بمب انداز
mobilization of savings	تجهیز پس انداز
catapults	سنگ انداز
catapulting	سنگ انداز
catapult	سنگ انداز
firemen	سوخت انداز
fireman	سوخت انداز
lookouts	چشم انداز
lookout	چشم انداز
saving rate	نرخ پس انداز
scenery	چشم انداز
bumpier	پر از دست انداز
savings account	حساب پس انداز
savings bank	صندوق پس انداز
starters	راه انداز
starter	راه انداز
trappers	تله انداز
trapper	تله انداز
overlooks	چشم انداز
overlooking	چشم انداز
overlooked	چشم انداز
overlook	چشم انداز
shovels	خاک انداز
shovelling	خاک انداز
bumpy	پر از دست انداز
saving ratio	نسبت پس انداز
releaser	راه انداز
trafficker	پشت هم انداز
traffickers	پشت هم انداز
scene	چشم انداز
scenes	چشم انداز
retardant	عقب انداز
reverberative	طنین انداز
bowlers	توپ انداز
bowler	توپ انداز
saving account	حساب پس انداز
rocket launchers	موشک انداز
rocket launcher	موشک انداز
saving bank	بانک پس انداز
saving equation	معادله پس انداز
saving function	تابع پس انداز
saving motive	انگیزه پس انداز
shovelled	خاک انداز
landscape	چشم انداز
provident bank	صندوق پس انداز
saves	پس انداز کردن
road hole	دست انداز
rough <adj.>	پر دست انداز
saved	پس انداز کردن
feller	درخت انداز
savings bank	صندوق پس انداز
mouth-watering	دهان آب انداز
thundering	صاعقه انداز
bumpy <adj.>	پر دست انداز
forced saving	پس انداز اجباری
salt away <idiom>	پس انداز کردن
crapshooter	طاس انداز
discobolus	دایره انداز
ecbolic	جنین انداز
dissaving	پس انداز منفی
compulsory saving	پس انداز اجباری
ejector	بیرون انداز
bumpiness	دست انداز
save	پس انداز کردن
buttonhook	دکمه انداز
cannoneer	توپ انداز
bank of deposit	صندوق پس انداز
bank of deposit	بانک پس انداز
save money	پس انداز کردن
bumpiest	پر از دست انداز
firer	سوخت انداز
unsaved	پس انداز نشده
grenadier	نارنجک انداز
scoops	خاک انداز
scooping	خاک انداز
scooped	خاک انداز
hand rail	دست انداز
scoop	خاک انداز
panoramas	چشم انداز
panorama	چشم انداز
howitzer	خمپاره انداز
lay by	پس انداز کردن
ballista	سنگ انداز
footcloth	پای انداز
fluter	چین انداز
fire teazer	اتش انداز
fire teazer	سوخت انداز
view	چشم انداز
foot cloth	پای انداز
trustee savings bank	صندوق پس انداز
penny bank	صندوق پس انداز
saving and loan associations	شرکتهای پس انداز و وام
ramps	پیچ دست انداز
ramp	پیچ دست انداز
counter mortar	اتش ضد خمپاره انداز
missile destroyer	ناوشکن موشک انداز
grenadier	یکان نارنجک انداز
mangonel	منجنیق سنگ انداز