English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (12 milliseconds)
English Persian
failure مین توان الکتریکی
failures مین توان الکتریکی
Search result with all words
volt واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volts واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
fuse وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
volatile حافظه داده پرداز الکترونیکی که با قطع توان الکتریکی پاک میشود
surge افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surges افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
blackout از دست رفتن توان الکتریکی
blackouts از دست رفتن توان الکتریکی
inductive coordination توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
Other Matches
eight bit system کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
ratings توان نامی توان قدرت
rating توان نامی توان قدرت
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
lsb رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot. <proverb> در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
power توان
ambidextral دو سو توان
low power توان کم
ambidextrous دو سو توان
isoelectric هم توان
vigour توان
equipotent هم توان
vim توان
potency توان
vigor توان
high-powered پر توان
potential توان
p توان
exponents توان
exponent توان
oligotrophic کم توان
powering توان
capacitance توان
powers توان
throughput توان
powered توان
i^ r loss اتلاف توان
powers قوه یا توان
powers توان برقی
powers توان نیرو
i. and evdevolution توان یابی
thermal power توان حرارتی
horsepower توان اسب
tensile strength توان کششی
heating power توان حرارتی
h.p. توان اسب
horse power توان موتور
idle current wattmeter توان کورسنج
real power توان حقیقی
simple circuit مدار توان
power endurance توان استقامت
power factor ضریب توان
power function تابع توان
power level تراز توان
power level indicator توان نما
power loss اتلاف توان
rehabilitation توان بخشی
power circuit مدار توان
pace حفظ توان
paced حفظ توان
output power توان خروجی
out put توان دستگاهها
physical medicine طب توان بخشی
purchasing power توان خرید
valence توان ارزش
motor output توان موتور
microcomputer کامپیوتر کم توان
potential energy نهان توان
paces حفظ توان
maximum available powere توان حداکثر
power output توان خروجی
light output ratio توان نور
resolution power توان تفکیک
interference power توان پارازیت
instantaneous power توان لحظهای
input power توان ورودی
sounp power توان صوتی
indicated horsepower توان فاهری
increase of output افزایش توان
wattles power توان کور
received power توان دریافتی
real power توان موثر
puissance توان قدرت
rated output توان نامی
low power توان کوچک
true power توان حقیقی
reactive power توان واکنشی
reactive power توان راکتیو
reactive volt amperes توان هرز
reactor output توان راکتور
reactive power توان هرز
idle power توان کور
powering قوه یا توان
effective power توان موثر
complex power توان مختلط
circuit breaking capacity توان قطع
capacity range حیطه توان
brake horsepower توان مفید
biological potential توان زیستی
throughput توان عملیاتی
apparent power توان فاهری
exponent توان [ریاضی]
albedo توان بازتاب
aerobic power توان هوازی
active power توان موثر
potency توان جنسی
omnipotent همه توان
complex power توان موهومی
electric power توان برقی
dynomometer توان سنج
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
dispersive power توان پاشندگی
power توان [ریاضی]
discriminating power توان افتراق
cosine meter توان سنج
constant power توان دائمی
cube توان سوم
cubes توان سوم
constant power توان ثابت
connected load توان اتصال
perhaps توان بود
compression strength توان فشاری
engine performance توان موتور
inputted توان اولیه
powering توان برقی
powered توان نیرو
power توان نیرو
power توان برقی
power قوه یا توان
recruitment توان گیری
vector power توان برداری
useful power توان مفید
powered توان برقی
micro کامپیوتر کم توان
powered قوه یا توان
true power توان واقعی
true power توان متوسط
ratings سنجش توان
rating سنجش توان
powering توان نیرو
micros کامپیوتر کم توان
wattless power توان هرز
input توان ورودی
explosive power توان انفجاری
exponentiation به توان رساندن
flexural strength توان خمشی
fluctuating power توان نوشی
wattmeter توان سنج
inputted توان ورودی
input توان اولیه
engine rating توان موتور
n.h.p. توان اسمی دستگاه
hecto پیشوندی معادل 01 به توان 2
attrition کاهش توان رزمی
absorption dynamometer توان سنج جذبی
motor rating توان نامی موتور
grid driving power توان کنترل شبکه
root توان کسری یک عدد
nano پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
effective through put توان عملیاتی موثر
labor power توان نیروی کار
dynamometer instrument توان سنج برقی
octillion توان هشتم میلیون
electrodynamometer توان سنج برقی
electrode dissipation اتلاف توان الکترد
output per unit of displacement توان در واحد جابجایی
cradle dynamometer توان سنج جعبهای
acid base balance توان اسیدی- بازی
flyback power supply توان اور بازگشت
brake horsepower توان حقیقی مهاری
maximum power gain تقویت توان حداکثر
atto پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
maximum power operation کار با توان حداکثر
friction horse power توان تلف شده
squaring مربع توان دوم
squares مربع توان دوم
parameter ولتاژ یا توان یک سیستم
roots توان کسری یک عدد
square مربع توان دوم
parameters ولتاژ یا توان یک سیستم
kickback power supply توان اور بازگشت
maxvo حداکثر توان هوازی
squared مربع توان دوم
horsepower hour توان اسب در ساعت
battery output توان برونداد باطری
specific rotatory power توان چرخشی ویژه
power توان از دست رفته
vertical parity check مقابله توان عمدی
reactive power توان غیر فعال
power of alternating current توان جریان متناوب
vocational rehabilitation توان بخشی شغلی
power factor meter سنجه ضریب توان
power factor correction تقویت ضریب توان
power amplifying circuit مدار تقویت توان
perchance توان بود اتفاقا
wattless power توان راکتیو یا غیرموثر
power حذف توان کامپیوتر
unity power factor ضریب توان واحد
powered حذف توان کامپیوتر
powers حذف توان کامپیوتر
powering توان از دست رفته
powering حذف توان کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com