Dictiornary-Farsi | میهن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 91 (5 milliseconds)

English	Persian
home	میهن
homes	میهن
fatherland	میهن
fatherlands	میهن
mother countries	میهن
mother country	میهن
motherland	میهن
motherlands	میهن
mother land	میهن
natire country	میهن
native country	میهن
native land	میهن
homeland	میهن
homelands	میهن
home	میهن
homeland	میهن


Other Matches

countryman	هم میهن
compatriots	هم میهن
compatriot	هم میهن
countrymen	هم میهن
compatriotic	هم میهن
country man	هم میهن
patiot	هم میهن
countrywoman	هم میهن
f.countryman	هم میهن
fenow country men	هم میهن
fellow countryman	هم میهن
incivism	بی علاقگی به میهن
partisan	میهن پرست
civism	دلبستگی به میهن
partisans	میهن پرست
home-made	ساخت میهن
public spiritedness	میهن پرستی
landsman	بومی هم میهن
patriotically	میهن پرستانه
patiot	میهن دوست
patrioism	میهن پرستی
homemade	ساخت میهن
patiot	میهن پرست
patriot	میهن پرست
patriotic	میهن دوست
public-spirited	میهن پرست
immigrate	میهن گزیدن
immigrated	میهن گزیدن
immigrates	میهن گزیدن
immigrating	میهن گزیدن
motherland	مادر میهن
motherlands	مادر میهن
patriotism	میهن پرستی
homesick	در فراق میهن
homes	میهن وطن
one's native soil	میهن زمین
home	میهن وطن
to expatriate oneself	جلای میهن کردن
patriots	میهن پرستان [مرد]
spread eagle	میهن پرستی افراطی
patriots	میهن پرست ها [مرد]
patriotically	از روی میهن دوستی
patricides	خائن به میهن پدرکش
patricide	خائن به میهن پدرکش
parricides	خائن به میهن پدر کش
nostalgia	دلتنگی برای میهن
repatriations	برگشتن یا برگرداندن به میهن
compatriots	هم وطن هم میهن هواخواه
jingo	میهن پرست متجاوز
repatriation	برگشتن یا برگرداندن به میهن
compatriot	هم وطن هم میهن هواخواه
chauvinist	میهن پرست متعصب
patriots	شخص میهن پرست
patriot	شخص میهن پرست
parricide	خائن به میهن پدر کش
expatriates	ترک کردن میهن تبعیدی
expatriate	ترک کردن میهن تبعیدی
hom ward bound	اماده رفتن به کشور میهن
bound for home	اماده رفتن به کشور میهن
chauvinism	میهن پرستی افراطی شوونیسم
silk manufactures of home	کالاهای ابریشمی ساخت میهن
chauvinism	میهن پرستی از روی تعصب
to bleed for one's country	برای میهن خود خون دادن
flag-waving	میهن پرستی بحد افراط وجنون
maccabees	خانواده میهن پرستان مکابی یهود
flag waving	میهن پرستی بحد افراط وجنون
homecoming	عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings	عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
parricidal	خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
public spirit	خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
public spiritedly	ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
sickfor home	دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
chauvinism	افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
jingo	کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
to pine for home	دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن

home