Dictiornary-Farsi | میکرب شناس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
bacteriologist	میکرب شناس
microbiologist	میکرب شناس


Other Matches

antibiosis	تضاد بین یک میکرب و فراوردهء میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولی میشود
the lancet was infected	نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
micro or ganism	میکرب
germicide	میکرب کش
germs	میکرب
germ	میکرب
microbe	میکرب
microbes	میکرب
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
bacilliphobia	میکرب هراسی
microbiology	میکرب شناسی
microzym	میکرب ناخوشی
pneumococcus	میکرب سینه پهلو
bacteriology	علم میکرب شناسی
to incubate bacteria	کشت میکرب کردن
bacteriological	علم میکرب شناسی
bacteriolysis	فساد و تحلیل میکرب
germicidal	وابسته به میکرب کشی
carrier	برنامه حامل میکرب
carriers	برنامه حامل میکرب
anopheles	که ناقل میکرب مالاریا میباشد
culture	کشت میکرب در ازمایشگاه برز
contagium	میکرب سرایت دهنده مرض
gonococcal	سوزاکی مربوط به میکرب سوزاک
culturing	کشت میکرب در ازمایشگاه برز
to incubate bacteria	با وسائل ویژه میکرب پروردن
gonococcus	انگل یا میکرب سوزاک گونوکوک
cultures	کشت میکرب در ازمایشگاه برز
petri dish	فرف کوچک مخصوص کشت میکرب
mantoux test	ازمایش درجه حساسیت شخص نسبت به میکرب سل
bacteriologic	مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
metastasis	هجوم مرض گسترش میکرب مرض
paleographer	خط شناس
technologist	فن شناس
graphologist	خط شناس
paleontologist	دیرین شناس
orientalist	خاور شناس
petrologist	سنگ شناس
ornithologist	پرنده شناس
parasitologist	انگل شناس
orologist	کوه شناس
osteologist	استخوان شناس
operation decoder	عمل شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
oenologist	باده شناس
lunarian	ماه شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
herborist	گیاه شناس
metallographer	فلز شناس
methodologist	اسلوب شناس
mineralogist	معدن شناس
ontologist	هستی شناس
oenologist	شراب شناس
odontologist	دندان شناس
numismatist	مدال شناس
mythologist	اسطوره شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اساطیر شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
hypnologist	خواب شناس
phenomenologist	پدیده شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
self knowing	خود شناس
selenographer	ماه شناس
rhythmist	سجع شناس
pteridologist	سرخس شناس
pteridologist	کرف شناس
physiognomist	قیافه شناس
phrenologist	جمجمه شناس
phonologist	صوت شناس
philologist	زبان شناس
philologist	واژه شناس
serologist	سرم شناس
spectroscopist	طیف شناس
weather wise	هوا شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
vermeologist	کرم شناس
topologist	مکان شناس
therapeutist	درمان شناس
teleologist	پایان شناس
syphilologist	سفلیس شناس
philologer	زبان شناس
astrologers	ستاره شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
genealogist	شجره شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
statistician	امار شناس
statisticians	امار شناس
loyal	وفیفه شناس
astrologer	ستاره شناس
toxicologist	زهر شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
seismologist	زلزله شناس
philatelist	تمبر شناس
philatelists	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
biologist	زیست شناس
pathologists	اسیب شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
technologist	حرفه شناس
ecologist	بوم شناس
ecologists	بوم شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
neurologist	عصب شناس
heliologist	افتاب شناس
decoder	رمز شناس
cytology	یاخته شناس
cytology	سلول شناس
crystallographer	بلور شناس
craniologist	کله شناس
craniologist	جمجمه شناس
cosmologist	کیهان شناس
cosmographer	کیهان شناس
conchologist	صدف شناس
climatologist	اقلیم شناس
characterologist	منش شناس
demographer	جمعیت شناس
dendrologist	درخت شناس
numismatist	سکه شناس
gemologist	گوهر شناس
fossilist	سنگواره شناس
feal	وفیفه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
embryologist	رویان شناس
duteous	گماشت شناس
carpologist	میوه شناس
bryologist	خزه شناس
bibliographer	کتاب شناس
bibliograph	کتاب شناس
antiquary	عتیقه شناس
muscologist	خزه شناس
astronmer	ستاره شناس
actinolagy	پرتو شناس
aesthetician	زیبایی شناس
arborist	درخت شناس
anatomist	کالبد شناس
antiquaries	عتیقه شناس
esthetician	زیبایی شناس
acoustician	صدا شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
selenologist	دانشمند ماه شناس
leal	وفیفه شناس حقشناس
environmentalist	محیط زیست شناس
environmentalists	محیط زیست شناس
carcinology	سخت پوست شناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
feal	نمک شناس باوفا
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
he can read the sky	ستاره شناس است
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
psychopathologist	اسیب شناس روانی
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی