Dictiornary-Farsi | نااصل زاده بی تربیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
underbred	نااصل زاده بی تربیت


Other Matches

cousinry	عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
nepotism	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
blue blood	نجیب زاده اشراف زاده
nepew	پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
cousinly	دایی زاده وار خاله زاده وار
well-bred	با تربیت تربیت شده
progeniture	زاده
nee	زاده
frying	زاده
descendent	زاده
fry	زاده
fries	زاده
fitz	زاده
descended	زاده
descendant	زاده
earth born	زاده خاک
born in the purple	غنی زاده
first begotten	نخست زاده
chevalier	نجیب زاده
cousins	دایی زاده
aristocrat	نجیب زاده
cousin german	عمو زاده
aristocrat	اشراف زاده
evite	زاده حوا
cousin german	عمه زاده
aristocrats	نجیب زاده
blue blooded	نجیب زاده
coz	عمه زاده
coz	دایی زاده
coz	خاله زاده
aristocrats	اشراف زاده
legitimating	حلال زاده
born in lawful wedding	حلال زاده
blue-blooded	نجیب زاده
cousins	عمه زاده
childe	نجیب زاده
cousin	عمه زاده
cousin	خاله زاده
cousin	دایی زاده
cousins	خاله زاده
illegitimate	زنا زاده
bashaw	نجیب زاده
cousins	عمو زاده
patrician	نجیب زاده
patrician	اعیان زاده
patricians	نجیب زاده
patricians	اعیان زاده
born in the purple	دارا زاده
cousin	عمو زاده
legitimates	حلال زاده
first born	نخست زاده
noblemen	نجیب زاده
nobleman	نجیب زاده
grandee	اصیل زاده
hagseed	زاده عجوزه
hamite	زاده حام
high born	نجیب زاده
levite	زاده لاوی
sea born	زاده دریا
thane	نجیب زاده
noblewoman	نجیب زاده
noblewomen	نجیب زاده
first-born	نخست زاده
firstling	نخست زاده
magnate	نجیب زاده
firstborn	نخست زاده
knighting	نجیب زاده
first ling	نخست زاده
knights	نجیب زاده
knighted	نجیب زاده
knight	نجیب زاده
legitimate	حلال زاده
magnates	نجیب زاده
freeborn	ازاد زاده
legitimated	حلال زاده
mulatto	زاده اروپایی وزنگی
well born	اصیل نجیب زاده
speak of the devil and he appears <idiom>	حلال زاده بودن
gentleman of fortune	نجیب زاده حادثه جو
donning	لرد یا نجیب زاده
junker	اصیل زاده المانی
feringhee	پرتغالی زاده هند
cousinly	عمه زاده وار
dons	لرد یا نجیب زاده
don	لرد یا نجیب زاده
donned	لرد یا نجیب زاده
true bred	با تربیت
unpolished	بی تربیت
well bred	با تربیت
half bred	بی تربیت
unmannerly	بی تربیت
ill mannered	بی تربیت
gentrice	تربیت
churl	بی تربیت
caddish	بی تربیت
good breeding	تربیت
genteelness	تربیت
ill bred	بی تربیت
blowzed	بی تربیت
bearish	بی تربیت
low bred	بی تربیت
lowbred	بی تربیت
mannerliness	تربیت
chuff	بی تربیت
ill-bred	بی تربیت
upbringing	تربیت
barbarous	بی تربیت
cultivation	تربیت
manner	تربیت
gentlest	با تربیت
gentler	با تربیت
gentle	با تربیت
nurture	تربیت
nurtured	تربیت
mannerless	بی تربیت
education	تربیت
nurtures	تربیت
nurturing	تربیت
pedagogy	تربیت
impolite	بی تربیت
grossest	بی تربیت
grossing	بی تربیت
uncivil	بی تربیت
uncivilly	بی تربیت
randy	بی تربیت
grosses	بی تربیت
grosser	بی تربیت
gentry	تربیت
gross	بی تربیت
grossed	بی تربیت
junker	جوان نجیب زاده المانی
hagborn	شیطان زاده فرزند ساحره
true born	حلال زاده اصیل اصل
teacher training	تربیت معلم
trained	تربیت کردن
steerage	اداره تربیت
rudesby	ادم بی تربیت
reeducation	تربیت مجدد
train	تربیت کردن
to bring up	تربیت کردن
school	تربیت اسب
schooling	تربیت اسب
educate	تربیت کردن
give lessons	تربیت کردن
schools	تربیت اسب
trainable	تربیت پذیر
undisiplined	تربیت نشده
train [teach]	تربیت کردن
teach	تربیت کردن
abetting	تربیت کردن
abetted	تربیت کردن
abets	تربیت کردن
abet	تربیت کردن
instruct	تربیت کردن
rear	تربیت کردن
boor	ادم بی تربیت
genteely	از روی تربیت
rearing	تربیت کردن
education	تعلیم و تربیت
fish culture	تربیت ماهی
cad	ادم بی تربیت
cads	ادم بی تربیت
educate	تربیت کردن
accomplished	تربیت شده
educating	تربیت کردن
educates	تربیت کردن
carl	ادم بی تربیت
boors	ادم بی تربیت
genteel	تربیت شده
hoyden	روستایی بی تربیت
made	تربیت شده
cultured	تربیت شده
rears	تربیت کردن
an a woman	زن تربیت شده
trains	تربیت کردن
reared	تربیت کردن
physical education	تربیت بدنی
educative	تربیت امیز
africander	اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
wellborn	نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
milord	مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
household troops	هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
culture of bees	پرورش یا تربیت زنبور
zootechnical	وابسته به فن تربیت حیوانات
schools	تادیب یا تربیت کردن
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
computer based training	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
disciplinary	تادیبی وابسته به تربیت
aviculture	تربیت مرغ مرغداری
school	تادیب یا تربیت کردن
educationally	از راه تعلیم و تربیت
motor education	تعلیم و تربیت حرکتی
manege	محل تربیت اسب
housebroken	حیوان تربیت شده
ineducable	غیر قابل تربیت
knickerbocker	زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
mestiza	کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
mestizo	کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
civility	نجابت ورفتار خوب تربیت
carle	شخص پست ادم بی تربیت