Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English
Persian
scalene
نابرابر پهلو
Other Matches
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
unequal
نابرابر
one legged
نابرابر
lop sided
نابرابر
scraggly
نابرابر و تنک
incongrvent
بی تناسب نابرابر
scraggliest
نابرابر و تنک
disparate
نابرابر نامساوی
scragglier
نابرابر و تنک
unequal distribution of income
توزیع نابرابر درامد
uneven distribution of income
توزیع نابرابر درامد
inequilateral
[دارای پهلوی نابرابر]
chemical shift non equivalent protons
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر
collateral
پهلو به پهلو متوازی
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
galncing collision
برخورد پهلو به پهلو
side by side
پهلو به پهلو
side
پهلو
side view
از پهلو
sideling
از پهلو
sides
پهلو
side arm
از پهلو
laterally
از پهلو
sideways
از پهلو
one sided
یک پهلو
hexagons
شش پهلو
hexagon
شش پهلو
along side
در پهلو
nip and tuck
پهلو به پهلو
sexangle
شش پهلو
ship side
پهلو
decagon
ده پهلو
abreast
پهلو به پهلو
sidling
از پهلو
broadside
به پهلو
by
از پهلو
broadsides
به پهلو
flank
پهلو
flanking
پهلو
flanked
پهلو
two edged
دو پهلو
triangles
سه پهلو سه بر
handing
پهلو
three sided
سه پهلو
triangle
سه پهلو سه بر
one-sided
یک پهلو
hand
پهلو
sidewards
از پهلو
yoko
پهلو
sideward
از پهلو
two-edged
دو پهلو
octangular
هشت پهلو
pitch diameter
قطر پهلو
multivocal
چند پهلو
slab sided
پهن پهلو
lateral flexion
خم شدن به پهلو
goosewing
دو پهلو بادبان
it has sides
سه پهلو دارد
pentangular
پنج پهلو
sideway
فرعی از پهلو
side blown converter
مبدل پهلو دم
yoko geri
ضربه به پهلو
septilateral
هفت پهلو
quinquelat eral
پنج پهلو
pulmonitis
سینه پهلو
prevarication
حرف دو پهلو
polygonal
بسیار پهلو
peripeneumony
سینه پهلو
quindec agon
پانزده پهلو
sidestroke
شنای پهلو
along side
پهلو به پهلوی
transfer
پهلو- رفت
pneumonia
سینه پهلو
octagons
هشت پهلو
octagon
هشت پهلو
polygons
بسیار پهلو
side
پهلو کناره
sides
پهلو کناره
sideswipes
پهلو زدن به
multilateral
چند پهلو
skid
به پهلو سریدن
skidded
به پهلو سریدن
list
یک پهلو شدن
slide
حرکت از پهلو
skidding
به پهلو سریدن
broadside
ناو به پهلو
broadsides
ناو به پهلو
skids
به پهلو سریدن
polygon
بسیار پهلو
many sided
چند پهلو
double talk
جمله دو پهلو
double entendre
حرف دو پهلو
sideswipe
پهلو زدن به
double entendres
حرف دو پهلو
double-entendres
حرف دو پهلو
slides
حرکت از پهلو
pentagons
پنج پهلو
pentagon
پنج پهلو
equilateral
دو پهلو برابر
many-sided
چند پهلو
transferring
پهلو- رفت
heptagonal
هفت پهلو
transfers
پهلو- رفت
quadrilateral
چهار پهلو چهارضلعی
sidewinder
ضربت سنگین از پهلو
equivocal
دارای ابهام دو پهلو
To sleep on ones side.
روی پهلو خوابیدن
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
palter
دو پهلو سخن گفتن
lateralrelationship
نسبت در خط افقی از پهلو
yoma tsuki
ضربه با دو دست به پهلو
harbourage
پهلو گرفتن در بندر
quadrilaterals
چهار پهلو چهارضلعی
crabs
به پهلو حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
equiangular triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
sidestep
صعود پلهای از پهلو
pneumococcus
میکرب سینه پهلو
equilateral triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
pinwheel
چرخش از پهلو بدوربارفیکس
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
To dock . To berth.
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
chinese landing
پهلو گرفتن به سبک چینی
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick
پای قیچی در شنای پهلو
scotch verdict
حکم غیرقطعی ودو پهلو
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
pleuropneumonia
ذات الجنب توام با سینه پهلو
yawed
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
isosceles triangles
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon
گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli
حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
hendecagon
یازده پهلو یازده ضلعی
rollover
غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com